مغول
معنی کلمه مغول در لغت نامه دهخدا

مغول

معنی کلمه مغول در لغت نامه دهخدا

مغول. [ م ِغ ْ وَ ] ( ع اِ ) سیخ کارد که در میان عصا وتازیانه دارند به هندی کپتی یا شمشیری است شبیه مشمل مگر از آن باریکتر و درازتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سیخ کارد که در میان عصا و تازیانه دارند و شمشیر باریک دراز. ( ناظم الاطباء ). آهنی که در میان تازیانه قرار می دهند و آن را غلافی است و گویند تازیانه ای که در میان آن شمشیر باریکی باشد و گویند شمشیر باریک و دراز که آن را در زیر جامه نگاه دارند. ( از اقرب الموارد ). || پیکان دراز یا شمشیری است باریک گردن و دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیکان دراز و گویند شمشیر باریک که یک طرف آن تیز و طرف دیگرش مانند کارد باشد. ( از اقرب الموارد ). || فرس ذات مغول ؛ اسب پیشی گیرنده. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنچه موجب نابودی چیزی باشد. ( از اقرب الموارد ).
مغول. [ م ُ ] ( اِ ) فردی از قوم مغول :
همچنان کآنجا مغول حیله دان
گفت می جویم کسی از مصریان.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 150 ).
مغول. [ م ُ ] ( اِخ ) قومی است معروف. ( غیاث ) ( آنندراج ) . و رجوع به مدخل بعد شود.
مغول. [ م ُ غُل ْ ] ( اِخ ) یکی از اقوام زردپوستی است که اصلاً در قسمتی از آسیای مرکزی و شرقی زندگی می کردند. این قوم از طوایف متعدد مرکب بوده اند که از جهت کثرت عدد خانواده و وسعت اراضی با یکدیگر اختلاف بسیار داشته اند و مهمترین این طوایف عبارت بودند از: تاتار، قنقرات ، قیات ، اویرات ، آرلاد، جلایر، کرائیت و جز اینها. بعدها همه این اقوام را بنابر تسمیه جزء بر کل ابتدا تاتار و سپس مغول نامیدند. این قبایل باج گزار و فرمانبردار پادشاهان چین شمالی بودند و طوایف اصلی مغول هم البته یک دسته از این قبایل محسوب می گردیدند. اولین کس از این طایفه که توانست یوغ بندگی و فرمانبرداری را بشکند «یسوگای » ( یسوگئی ) پدر چنگیز رئیس طایفه قیات از قبایل مغول بود. وی نه تنها توانست عده ای از طوایف مغول را به اطاعت درآورد، بلکه بعضی از طوایف تاتار را در مشرق منهزم ساخت و در جنگهای طوائف کرائیت نیز شرکت کردو پادشاه آن قوم را در برابر دشمنانش تقویت نمود و با او طرح اتحاد و برادری ریخت. پسر بزرگتر یسوگای که «تموجین » نام داشت ، یعنی «آهنین » بعد از مرگ پدر جانشین وی شد و بزودی کلیه قبایل مغول و تاتار را تحت اطاعت درآورد و حتی بر قبایل مسیحی کرائیت نیز غلبه یافت و به «چنگیزخان » مشهور گردید. چنگیز در حدود 600 هَ. ق. قبایل عیسوی «نایمان » را منقاد خود کرد و در سال 603 هَ. ق. قوم «قرقیز» و پس از آن طوایف «ایغور» را به اطاعت درآورد. سلطان محمد خوارزمشاه که پس از فتوحات آسیای مرکزی و برانداختن قراختائیان به خیال تسخیر ترکستان و چین افتاده بود، چون شنید که چنگیزخان بلاد ایغور را به تصرف خویش درآورده و بر پکن پایتخت چین مسلط گردیده بیمناک شد و برای تحقیق نمایندگانی به ریاست سید اجل بهاءالدین رازی به نزد چنگیز فرستاد. چنگیز فرستادگان را به احترام پذیرفت و توسط آنان پیغام فرستاد که مایل است بین دو کشور باب تجارت باز باشد. در سال 615 هَ. ق. فرستاده چنگیز با سلطان محمد خوارزمشاه معاهده ای بست و بعد از عقد این قرارداد بود که چنگیز تحف و هدایایی برای سلطان محمد و بازرگانانی با اموال فراوان به طرف ممالک اسلامی روانه ساخت. اینالجق معروف به غایرخان حاکم شهر اترار که از خویشاوندان مادری سلطان محمد خوارزمشاه بود به اموال آنان طمع بست و به بهانه اینکه جاسوس هستند تمام آنها را کشت و مالشان را تصرف کرد مگر یک نفر از آنها که گریخت و چنگیزخان را از ماوقع آگاه ساخت. بعد از این واقعه چنگیز هیأتی به دربار خوارزمشاه فرستاد و تسلیم غایرخان و جبران خسارت را تقاضا کرد، ولی سلطان محمد آن فرستادگان را نیز بکشت و با این عمل بیخردانه خود راه سیل خون و بلا را به سوی بلاد اسلامی هموار ساخت. در اواخر سال 616 هَ. ق. چنگیز خشمگین و کینه جو با تمام قوای خویش برای گرفتن انتقام به ممالک خوارزمشاهی حمله ور شد. چنگیز سپاه خود را چهار قسمت کرد: یکی را به دو پسر خود جغتای و اکتای سپرد و آنان را مأمور فتح اترار کرد، دسته دوم را به پسر دیگرش جوجی سپرد و مأمور فتح شهرهای کنار رود سیحون نمود و دسته سوم را برای فتح خجند و بناکت روانه ساخت و فرماندهی دسته چهارم را که قسمت اعظم سپاه بود خود برعهده گرفت و بدین ترتیب از هر طرف شهرهای خراسان را در محاصره گرفت و سراسر آن را ویران و با خاک یکسان کرد. سلطان محمد خوارزمشاه بدون هیچ مقاومتی از مقابل لشکر مغول از شهری به شهری دیگر می گریخت تا سرانجام در اواخر سال 617 هَ. ق. به جزیره آبسکون رسید و همانجا در سیه روزی درگذشت. چند ماه بعد از فوت او در سال 618 گرگانج پایتخت معروف وقدیم خوارزم با ساکنان خود معدوم گردید و سپس یک یک شهرهای خراسان مفتوح و قتل عام شد و تنها کسی که در این گیرودار فکر مقاومت در سر داشت جلال الدین منکبرنی پسر سلطان محمد بود که با سپاهیان اندکی که در اختیار داشت در بعضی نقاط لشکر مغول را شکست داد، ولی اختلاف سپاهیان وی و حملات پی درپی مغول دیگر قدرت مقاومت را از وی سلب کرد و سرانجام در غرب ایران به دست یکی از اکراد کشته شد و بدین ترتیب کشور ایران به دست قوم مغول مسخر شد و چنگیز به قصد مراجعت به مغولستان به ماوراءالنهر رفت و در سال 620 هَ. ق. با پسرانش در کنار رود سیحون مجلس مشاوره ای ترتیب داد تا درباره اداره سرزمینهای تسخیرشده تصمیماتی بگیرند. چنگیز در سال 621 با همه پسرانش بجز جوجی که به دشت قفچاق رفته بود به مغولستان رسید و پس از غلبه بر پادشاه تنگت واقع در شمال تبت در سال 624 هَ. ق. به سن 72 سالگی درگذشت. بعد از مرگ چنگیز پسرش اوکتای قاآن به وصیت پدر جانشین وی گردید و بعد از اوکتای قاآن پسرش گویوک خان ( 639-647 هَ. ق. ) و پس از او منگوقاآن ( 648-657 هَ. ق. ) به خانی نشستند و در عهد خان اخیر هولاکو مأمور تکمیل فتوحات مغول در ایران و سایر نواحی غربی آسیا گردید. در فاصله میان تسلط مغول بر مشرق ایران و حمله هولاکو به ایران سرزمینهای مفتوح مغولان را حکام مغولی که از جانب خانان مغول تعیین می شدند با راهنمایی و مشاورت وزرای ایرانی ، مانند شرف الدین خوارزمی و بهاءالدین محمد جوینی اداره می کردند. هولاکو که برادر منگوقاآن و پسر تولی خان پسر چنگیز بود، در طی حملات مکرر خود اسماعیلیه را منکوب و قلاع آنان را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن المستعصم باﷲ خلیفه عباسی به خلافت 525ساله بنی عباس خاتمه داد و پس از فتح بغداد شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و بلاد آسیای صغیر را مسخر کرد. در سال 661 هَ. ق. قوبیلای قاآن که بجای منگوقاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بین النهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاکو واگذار کرد و بدین ترتیب اخلاف چنگیزخان سلسله ای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معروف است. هولاکو در سال 663 هَ. ق. بعد از آنکه همه منازعان را از جیحون تا سرحدات مصر منکوب و مطیع کرده بود درگذشت. بعد از هولاکو، خانان مغول به ترتیب زیر به فرمانروایی رسیدند: 1- آباقاخان پسر هولاکوکه در 663 جلوس کرد و در 680 هَ. ق. وفات یافت. 2-سلطان احمد تگودار پسر هولاکو ( 680-683 هَ. ق. ). 3-ارغون پسر آباقاخان ( 683-690 هَ. ق. ). 4- گیخاتو پسر آباقاخان ( 690-694 هَ. ق. ). 5- بایدو پسر طرغای بن مغول که در 694 هَ. ق. کشته شد. 6- محمودخان غازان پسر ارغون ( 694-702 هَ. ق. ). 7- سلطان محمد خدابنده اولجایتو پسر ارغون ( 702-716 هَ. ق. ). 8- سلطان ابوسعید بهادرخان پسر اولجایتو ( 716-736 هَ. ق. ). بعد از مرگ ابوسعید بهادرخان ضعف و انحطاط در سلطنت ایلخانان آشکار شد و ممالک ایلخانان دچار تجزیه و تفرقه گردید. و رجوع به تاریخ مغول و تاریخ مفصل ایران از استیلای مغول تا دوران مشروطیت تألیف عباس اقبال و طبقات سلاطین اسلام و تاریخ ادبیات ایران تألیف صفاج 3 بخش 1 و چنگیزخان و هولاکو در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه مغول در فرهنگ عمید

۱. قومی زرد پوست ساکن آسیای مرکزی.
۲. هریک از افراد این قوم.

معنی کلمه مغول در فرهنگ فارسی

یکی از طوایف زردپوست ساکن آسیای مرکزی و شرقی که شامل قبایل بسیار بودند مانند : تاتار قنقرات قیات اویرلات ارلاد جلایر کرائیت و غیره . در اوایل قرن هفتم هجری این قوم بریاست چنگیز از قبیله قیات بر قسمت مهمی از آسیا تسلط یافت و فرزندان او بر بخشی مهم از آسیا و اروپا حکومت کردند . سلطان محمد خوارزمشاه بعد از فتوحات آسیای مرکزی بخیال تسخیر چین افتاد و چون شنید که چنگیز بلاد اویغور را تابع خویش کرده و در ۶۱۲ ه.ق . بر شهر پکن پایتخت چین شمالی مسلط شده هیئتی برای تحقیق فرستاد . چنگیز فرستادگان را باحترام پذیرفت و توسط ایشان پیغام فرستاد که مایل است بین دو کشور باب تجارت باز باشد. پس از چندی که چنگیز با ایران همسایه شد در سال ۶۱۵ رسول چنگیز با سلطان محمد خوارزمشاه معاهده ای بست که از آن ببعد دو پادشاه دوست یکدیگر باشند. پس از این جریان عده ای از تجار مغولی بعزم ماورئ النهر حرکت کردند. اینالجق غایرخان امیر شهر [ اترار ] واقع درکنار سیحون که از خویشان ترکان خاتون مادر شاه بود بمال آنها طمع کرد و بنام اینکه آنان جاسوس میباشند تمام آنها را کشت و مالشانرا تصرف کرد مگر یکنفر که گریخت و به چنگیز خبر داد . چنگیز از سلطان محمد تسلیم غایر خان را تقاضا کرد ولی او فرستاده چنگیز را بقتل رسانید و بلاد اسلامی را به آتش فتنه کشید. در پائیز سال ۶۱۶ ه.ق . چنگیز با سپاهی خونخوار نزدیک به دویست هزار تن بممالک خوارزمشاهی حمله ور شد چنگیز سپاهیان خود را بچهار قسمت کرد یکی را بدو پسر خود جغتای و اکتای سپرد و ایشانرا مامور فتح اترار کرد . دسته دوم را به پسر دیگرش جوجی سپرد و مامور فتح شهرهای کنار سیحون نمود. دسته سوم مامور فتح خجند و بناکت واقع در ماورائ النهر گردید و دسته چهارم که قسمت اعظم سپاه بود تحت سر کردگی خود چنگیز قرار گرفت و بدین ترتیب از هر طرف شهرهای خراسان را محاصره کرده خراب و ویران ساختند. سلطان محمد خوارزمشاه بدون هیچ مقاومتی از برابر سپاه مغول میگریخت تا بجزیره آبسکون رسید و در همانجا بمرد ( ۶۱۷ ه.ق ) چنگیز شهرها را یکی پس از دیگری فتح و مردم را از دم تیغ می گذرانید و در این میان سلطان جلال الدین منکبرنی پسر سلطان محمد خوارزمشاه که در گوشه و کنار بجمع آوری سپاه مشغول بود در بعضی نقاط سپاه مغول را در هم شکست ولی حملات پی در پی چنگیز باو مهلت تجدید قوا نداد و سرانجام بدست یکی از اکراد کشته شد و بدین ترتیب مغول ایران را فتح کرد. در سال ۶۲٠ چنگیز با پسرانش در کنار آب سیحون شوری تشکیل دادند تا بطور کلی در امور کشوهای متصرفه تصمیماتی بگیرند و در ۶۲۱ با جمیع پسرانش غیر از جوجی که بدشت قبچان رفته بود باردوگاه اجدادی خود رسید و با مغلوب کردن پادشاه تنگت واقع در شمال تبت در ۶۲۴ بسن ۷۲ سالگی در گذشت و پس از او ممالک مفتوحه بین پسرانش تقسیم گردید. ۱ - ختا یا چین شمالی ببرادر چنگیز رسید.۲ - دره علیای سیحون و جیحون و خوارزم و قبچاق و روسیه جنوبی و دامنه های کوه اورال و سیبری غربی بجوجی و پس از او نصیب پسرش باتو گردید.۳ - ماورائ النهر سهم جغتای شد. ۴ - سرزمین اصلی اجدادی چنگیز به جوان ترین فرزندان او تولی رسید . ۵ - سهم اکتای ولیعهد چنگیز از همه کمتر و منحصر بود بنواحی مغرب مغولستان. چنگیز مردی بود خونخوار و دلیر و با عزم و برای رسیدن بمقصود از هیچ قساوتی روگردان نبود. یاسای چنگیز عبارت بود از مجموعه عادات و عقاید و آداب مغولی که چنگیز بر آنها افزوده و دستورالعمل قوم خود قراد داد. این یاسا را مغولان بخط اویغوری در طومارها مینوشتند و آنرا همچون کتابی مقدس محترم می شمردند و به اطاعت آن ملزم بودند. سلاطین مغول عبارتند از : ۱ - چنگیز خان ( ف. ۶۲۴ ه.ق ) . ۲ - اکتای قا آن از ۶۲۶ تا ۶۳۹ ه.ق . در دوره فترت بین اکتای قا آن و گیوک خان مادر گیوک توراکینا خاتون از ۶۳۹ تا ۳ . ۶۴۳ - گیوک خان بن اکتای در ۶۴۳ بسلطنت رسید و در ۶۴۵ وفات یافت .۴ - منگوقا آن بن تولی پسر چنگیز از ۶۴۹ تا ۶۵۶ سلطنت کرد. ۵ - قوبیلای قا آن بن تولی در ۶۵۸ جلوس کرد و در ۶۹۳ وفات یافت . ۶ - هلاکو پسر تولی پسر چنگیز از طرف برادرش مامور فتح بغداد و قلع و قمع اسمعیلیه شد و در ۶۶۳ وفات یافت . ۷ - آباقا آن پسر هلاکو در ۶۶۳ جلوس کرد و در ۶۸۱ وفات یافت . ۸ - تکودار احمد بن هولاکو در ۶۸۱ جلوس نمود و در ۶۸۳ وفات کرد. ۹ - ارغون پسر آباقا در ۶۸۳ جلوس کرد و ۶۹٠ وفات یافت . ۱٠ - گیخاتو پسر آباقا در ۶۹٠ بتخت نشست و ۶۹۴ بقتل رسید. ۱۱ - بایدو بن طرغای بن ولاکو در ۶۹۴ جلوس نمود و در ۶۹۴ کشته شد. ۱۲ - غازان پسر ارغون در ۶۹۴ جلوس کرد و در ۷٠۳ وفات یافت . ۱۳ - محمد خدابنده اولجایتو پسر ارغون در ۷٠۳ جلوس نمود و در ۷۱۶ وفات یافت . ۱۴ - ابوسعید پسر الجایتو در ۷۱۷ بتخت نشست و در ۷۳۶ وفات یافت.
( اسم ) فردی از قوم مغول : [ همچنان کاینجا مغول حیله دان گفت می جویم کسی از مصریان ... ] ( مثنوی . نیک . ۶۴۹:۳ )
یکی از اقوام زرد پوستی است که اصلا در قسمتی از آسیای مرکزی و شرقی زندگی می کردند .

معنی کلمه مغول در دانشنامه عمومی

مُغول ( به مغولی: Монгол، مونگول ) قومی از نژاد زرد است که سرزمین مادری آنان مغولستان می باشد. جمعیت کنونی مغول ها حدود ۱۰ میلیون نفر است که بیشتر در مغولستان ( ۲٫۷ میلیون ) ، چین ( ۵٫۸ میلیون ) و روسیه ( ۱ میلیون ) زندگی می کنند. بیشتر مغولان پیرو آیین های بودایی تبتی و شمنیسم هستند و اقلیت هایی از آنان مسلمانان سنی مذهب و تعدادی هم مسیحی هستند و به زبان مغولی تکلم می کنند.
مطابق افسانه های مغولی، از آمیزش یک گرگ خاکستری - آبی با یک گوزن زرد، اولین انسان ذکور زاده شد که باتاچی خان نام داشت. یازده نسل بعد، دوبون و همسرش الانِ زیبا صاحب دو پسر شدند. دوبون درگذشت و بعد از مرگ او، الان سه پسر دیگر زایید؛ پسرانی که پدرشان موجودی مرموز «به زردی خورشید» بود. پنج پسر دوبون – که ۳ تا از آن ها از نسل پدری خداگون بودند – به بزرگسالی که رسیدند، هر کدام قبیله خود را ساختند و این پنج قبیله در کنار هم، قبیله بزرگ تر مغول را تشکیل می دادند. جوان ترین پسر، بودونچار، قبیله بورجیگین را تأسیس کرد که چنگیزخان به همین قبیله تعلق داشت. نتیجه بودونچار که کایدو نام داشت برای بار اول قبایل مغول را تحت یک پرچم متحد کرد. زمامداری ۵۰۸ سالهٔ خلفای عباسی با تسخیر بغداد توسط مغولان به پایان رسید به جز در مصر که قبلاً شاخه از حکومت عباسی بود.
دربارهٔ خاستگاه نخستین مغول ها، مطالب و افسانه های گوناگونی نوشته شده است. برخی از پژوهشگران عقیده دارند که مغول های حقیقی از تایگا یا جنگل های سیبری آمده اند که جایگاه حیوانات خزپوش مانند خرس و کفتار و روباه و سنجاب بوده است. [ نیازمند منبع]
افسانه هایی که در بارهٔ نژاد مغولان در «تاریخ سرّی» آمده و در زمان جهانگشایی آنان تنظیم شده است، حکایت از آن دارد که نژاد مغولان از یک گرگ نر و یک گوزن ماده پدید آمده است. دیوید مورگان معتقد است که کشور کنونی مغولستان، خاستگاه نژاد مغول بوده است.
سرزمین مغولستان آب و هوای سرد و خشک دارد و با بادهای سرد و شدید همراه است. این منطقه یکی از سهمگین ترین و سخت ترین آب و هواهای جهان را دارد.
مغولان صورتی پهن، بینی خمیده، گونه های برجسته، چشمانی بدون شکاف و ضخیم و دارای پوست در گوشه چشم، لبانی ستبر، ریشی کم مایه، موهای سیاه و پوستی تیره که آفتاب، باد و سرما آن را سوزانیده است دارند. قد آنان متوسط و بالاتنه شان درشت و پهن است که روی ساق هایی خمیده قرار دارد.
مغول (فیلم). مغول ( به انگلیسی: Mongol ) فیلمی در ژانر درام تاریخی به کارگردانی سرگئی بودروف است. این فیلم در سال ۲۰۰۷ میلادی ساخته شد و نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
در سال ۱۱۹۲، تموجین، یک زندانی در شیای غربی است و داستان خود را از طریق مجموعه ای از گذشته نمایی بازگو می کند.
۲۰ سال قبل ( ۱۱۷۲ ) ، تموجین در سفری، پدرش یسوکای بهادر را همراهی می کند تا دختری را به عنوان همسر آینده خود انتخاب کند، برخلاف میل پدرش، او با بورته ملاقات می کند و او را انتخاب می کند. در راه بازگشت به خانه، یسوکای توسط قبیله ای دشمن مسموم می شود، در حال نفس کشیدن، به پسرش می گوید که اکنون او خان است. با این حال، تارگوتای، ستوان یسوکای، خود را به عنوان خان اعلام می کند و قصد دارد رقیب جوان خود را بکشد. . .
معنی کلمه مغول در فرهنگ عمید

معنی کلمه مغول در دانشنامه آزاد فارسی

قوم قدیمی آسیایی، از اقوام ساکن در جمهوری خلق مغولستان (مغولستان خارجی) و ناحیۀ خودمختار مغولستان در شمال جمهوری خلق چین (مغولستان داخلی). مغول ها در مناطقی از تبت و منچوری و سیبری نیز سکونت دارند. بوریات های اطراف دریاچۀ بایکال (اوریات، اوریاد، اویرات، اویراد) در قلمرو روسیه و قلماق های حوزۀ سفلای رودخانۀ ولگا (کالموک ها) نیز از مغول ها هستند. گروهی دیگر از اقوام آسیایی روسیه همانند یاکوت ها و تاتارها و خاکاس ها و باشقیرها و چواش ها و قزاق ها یا مغول هستند و یا از ترکیب شدن با مغولان به وجود آمده اند. عنصر مغولی در سایر نقاط آسیا نیز فراوان است. مغولان در چین و افغانستان و ایران و قفقاز، آثار بسیار زیادی از خود برجای نهاده اند. تاریخ قدیم مغولان، یعنی دورۀ پیش از چنگیزخان، از بسیاری جهات ناشناخته باقی مانده و بسیاری از فرضیات بر پایۀ حدس و گمان و احتمالات شکل گرفته است. بر طبق اخبار و شواهدی که چینی ها در طول هزارۀ اول میلادی فراهم آورده اند، تصور می رود که مغولان از میان اقوام یوان ـ یوان، یا ژوان ژوان (قرن ۵م) و منگ ـ کو (قرون ۸ـ۱۰) برخاسته اند. سرزمین اصلی مغولان در اراضی میان رودخانه های کرولن و اونون، موازی با شمال شرق جمهوری مغولستان، تا اولین سرشاخه های رودخانۀ آمور نظیر آرگون و شیلکا و نونی، قرار داشت. اینان به تدریج و در طول زمانی دراز در دیگر نقاط فلات مغولستان، از منچوری تا مغولستان داخلی و کوه های آلتایی و ترکستان شرقی و از حوزۀ جنوبی دریاچۀ بایکال تا صحرای گبی و حوالی دیوار بزرگ چین انتشار یافتند. هرچند دیوار بزرگ چین (قرن ۳ق م) برای جلوگیری از حملات اقوام وحشی و بیابان گرد شمالی ساخته شده بود، اما هیچ نسبتی میان مغولان امروزی و اقوام مورد نظر وجود ندارد. مغولان را ازجمله اقوام آلتایی نوشته اند و زبانشان نیز از شعبۀ آلتایی گروه زبان های اورالتایی به شمار می آید. الفبای اولیۀ مغولی در قرون ۷ق/۱۳م بر پایۀ الفبای اویغوری ساخته شد و برخلاف دیگر خطوط عمودی، از سمت چپ نوشته می شد. این خط تا ۱۹۴۱م در جمهوری خلق مغولستان رایج بوده و پس از جریان خط جدیدی که بر پایۀ خط سیریلی ساخته شده بود، منسوخ شد. در دورۀ قوبیلای قاآن به سبب علاقۀ شدید او به مذهب بودایی، الفبایی بر پایۀ خط تبتی ساخته شد که عمر کوتاهی داشت. آثار فرهنگی و ادبی مغولان قدیم بسیار اندک است. بسیاری از مغولان تا پیش از کشورگشایی های چنگیز، بر آیین شمنی بودند. در آن سال ها مسیحیت نسطوری نیز پیروانی در میان مغولان داشت. مغولان در چین به مذهب بودایی گرایش یافتند و در ایران و دشت قپچاق، مسلمان شدند و گروهی که در مغولستان سکونت داشتند، بر دیانت شمنی باقی ماندند. جمعیت مغول ها در سال های اخیر به ۴ تا ۵میلیون نفر رسیده است. بیش از ۲میلیون نفر از اینان در جمهوری خلق مغولستان (مغولستان خارجی) و بقیه در مغولستان چین (مغولستان داخلی)، منچوری و استان شمال غربی چین سکونت دارند. این ارقام شامل مغول های فدراسیون روسیه نمی شود. شهرت قوم مغول از دورۀ چنگیزخان و جانشینانش آغاز شد و از همان روزگار نیز آگاهی های لازم از قوم مغول و قبایل و طوایف آن فراهم آمد. به نوشتۀ خواجه رشید الدین فضل الله، کلمۀ مغول در اصل «مانک اول»، به معنای فرومانده و ساده دل، بوده است. قوم مغول از دو دسته به نام های نیرون (فرزندان روشنایی، پاکان) یا مغول اصیل و درلیکین به معنای عامۀ مغول تشکیل می شد. نیرون ها از نسل آلان قوا، جدۀ افسانه ای مغولان اصلی بوده و درلیکین ها اعقاب چهار زن و مرد مغول موسوم به نکوز و قیان هستند که از قتل عام مغولان به دست اقوام پیروز جان به در بردند و به کوه های ارکنه قون گریختند. اعقاب اینان، مغولان واقعی عادی را تشکیل دادند. سه تن از پسران آلان قوا ازجمله بودونچر، جد اعلای چنگیزخان، از آمیزش او با انوار طلایی مردی نورانی، نطفه بسته بودند. آلان قوا اینان را فرزندان آسمان می خواند و دیگر فرزندان خود را از مقایسۀ آنان با قراچوها (سرسیاهان) یا مردم عادی بر حذر می داشت. او به فرزندان خود وعده داده بود که ایشان سلاطین همۀ خلایق خواهند شد. خواجه رشیدالدین فضل الله در فهرست خود به اسامی تعداد زیادی از قبایل و طوایف مغول اشاره کرده است که مشهورترین آن ها عبارت اند از قتقین، سالجیوت، تایجیوت، سنجیوت، هریکان، جینس، نوتاقین، اوروت، منکقوت، دوربان، بارین، سوقیوت، برولاس (برلاس)، هیورکین، جوریات، بودات، دوقلات، یسوت، سوکان، قنکقیات (از مغولان نیرون) و قبایل اوریانکقت، قنقرات، اوریات، هوشین، سلدوس، ایلدورکین، بایاوت، کینکیت (از مغولان درلیکین). به نوشتۀ خواجه رشید الدین، نام مغول تا پیش از دورۀ چنگیزخان، مخصوص یکی از اقوام ترک بود اما پس از آن که مغولان بر دیگر اقوام و قبایل ترک برتری یافتند، شماری از آنان، نظیر جلایرها و مرکیت ها و اویرات ها و قرقیزها، برای کسب عظمت و اعتبار، نام مغول بر خود نهادند. مغولان طی نبردهای هولناک و خونین چنگیزخان متحد شدند و به همان ترتیب نیز بسیاری از اقوام ترک و تاتار را به اطاعت خود درآورند. دولت مغولان در آغاز قرن ۷ق/۱۳م به دولتی بزرگ در شرق آسیای میانه تبدیل شده بود. چنگیزخان مناطقی از چین شمالی تا غرب رودخانۀ سیحون را با خون ریزی های مهیب و غارتگری های بی سابقه، به تصرف خود درآورد. سپاهیان او در تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه، نیمۀ شمالی ایران را در نوردیدند و طی نبردهای خونین دوباره به خدمت چنگیزخان بازگشتند. فرزندان چنگیز بر دامنۀ تصرفات مغولان افزودند و تا میانۀ قرن ۷ق/۱۳م از غرب تا پشت دروازه های برلین و از جنوب غرب، پس از درنوردیدن بغداد، تا صحرای شام پیش رفتند. مغولان در چین، دولت قا آنان یا خان های بزرگ مغول، در مغولستان، دولت جغتایی، در ایران، دولت ایلخانی، در سیبری غربی و بخش شرقی دشت قپچاق، دولت اردوی سفید و در خوارزم و بخش غربی دشت قپچاق و روسیه، دولت اردوی آبی را برپا داشتند. اردوهای سفید و آبی در سلطنت غیاث الدین توقتمش خان (۷۷۹ـ۷۹۷ق/۱۳۷۷ـ۱۳۹۵م) با یکدیگر متحد شدند و دولت اردوی زرین روسیه را به وجود آوردند که تا ۹۰۷ق/۱۵۰۲ برپا بود. از فروپاشی این سلسله چند دولت چنگیزی دیگر در حوزه های وسطی سفلای رودخانه ولگا و همچنین در جنوب روسیه، شبه جزیرۀ کریمه و جنوب اوکراین تشکیل شد که همگی آن ها در طول سه قرن (از قرن ۱۰ق/۱۶م تا قرن ۱۳ق/۱۹) برافتادند. آخرین آن دولت ها، خانات کریمه بود که پس از پیروزی روسیه بر دولت کریمه و متحد قدیمی آن یعنی دولت عثمانی در ۱۱۹۷ق/۱۷۸۳ تابع دولت روسیه شد و در ۱۲۰۱ق/۱۷۸۷ برافتاد. در آسیای میانه نیز چند دولت چنگیزی تشکیل شد که بعضی از آن ها نظیر خانات قنقراتی خیوه با ترتیباتی تا نیمۀ اول قرن ۱۴ق/۲۰م دوام آوردند.

معنی کلمه مغول در ویکی واژه

نام قوم و سرزمینی وسیع تحت همین عنوان موطن چنگیزخان مغول در شمال شرقی آسیا. چگونگی پدید آمدن اصطلاح مغول، بدین منوال بوده که هنگام هجوم ایشان به حوزه متمدن آذرگشسپی با سر و صورت پوشیده مشاهده شدند، درست عین مغان ایران باستان که هنگام مراسم صورت خود را می‌پوشاندند، این وجه مشترک مهاجمان با مغان، ایشان را به صفت مغ موصوف کرد، و این اصطلاح طی قرون اعصار تا دورترین نقاط شرق آسیا بسط یافت.

جملاتی از کاربرد کلمه مغول

شده دشمن جان هم دوستان چو نادان مغولان هندوستان
مغول و ترک و روس در ره هند بر سر قتل و غارت عجمند
از خواب جست و دید بکاخ اندران گروه چون لشکر مغول بخیام جلال دین
فتنهٔ یونان و تازی و مغول و ترک پست نمود این بلند کاخ نوآیین
ظلم مغول قابل گفتار نیست شرح وی البته سزاوار نیست
ای تو فضول در هوا ای تو ملول در خدا چون تو از آن قان نه‌ای رو که یکی مغولکی
سر مژه چون خنجر کابلی دو زلفش چو پیچان خط مغولی (؟)
پادشاهان مغول در ایران چهارده تن بودند که از سال پانصد و نود و نه - یعنی سال ظهور چنگیزخان - تا هفتصد و سی و شش یعنی سال انقراضشان در این سامان حکومت کرده اند، و مدت حکومتشان صد و سی و هفت سال بوده است.
شد ز نو سال و ماه ما قمری بار دیگر پس از هجوم مغول
او فعالیت حرفه‌ای هنری خود را به عنوان یک کارگردان کارآموز در آژانس هنرمندان خلاق آغاز کرد. امانوئل به عنوان «مغول هالیوود قرن بیست و یکم» و «بازیکن برجسته قدرت» در هالیوود توصیف شده‌است.
از نوخاسته‌ای اصفهانی روایت کنند که در بیابانی مغولی بدو رسید، بر او حمله کرد. نوخاسته از کمال کیاست تضرع‌کنان گفت «ای آغا خدای را هم گامم کش» یعنی بگا مرا و مکش مرا. مغولش بر او رحم آورد و بر قول او کار کرد. جوان به یمن این تدبیر از قتل خلاص یافت؛ گویند بعد از آن سی سال دیگر عمر در نیکنامی بسر برد. زهی جوان نیک‌بخت! گویا این مثل در باب او گفته‌اند: