مغناطیسی. [ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به مغناطیس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به مغناطیس شود. - خواب مغناطیسی ؛ خواب بند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به خواب بند شود. - قوه مغناطیسی ؛ در تداول ، قوه جاذبه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه مغناطیسی در فرهنگ فارسی
منسوب به مغناطیس
معنی کلمه مغناطیسی در ویکی واژه
magnetico
جملاتی از کاربرد کلمه مغناطیسی
مغناطیسی و جان چو آهن میآید مست و دست و پا نی
زو روی گوی زمین را یک جهان دور افکند گر زمین ز آهن ز مغناطیسی باشد صولجان
ترکیا! تا زر و سیمت به کف است جاذب خلق، چو مغناطیسی