معنی کلمه مغسل در لغت نامه دهخدا
مغسل. [ م ِ س َ ] ( ع اِ ) هرچه بدان چیزی شویند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) گشن بسیار برجهنده که به گشنی او باردار نگردد ناقه ، و کذا الرجل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). گشنی که گشنی بسیار کند و باردار نگرداند. ( ناظم الاطباء ).
مغسل. [ م ُ س ِ ] ( ع ص ) غسل دهنده. ( غیاث ).
مغسل. [ م ُ س َ ] ( ع ص ) غسل داده شده. ( غیاث ).
مغسل. [ م ُ غ َس ْ س ِ ] ( ع ص ) داروها که بیماری سپیده چشم و مانند آن را زایل کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : صفت دارویی مغسل. ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً ).