مغتم. [ م ُ ت َم م ] ( ع ص ) اندوهگین. اندوهناک. غمگین. غمناک : ز بهر آنچه کاید باتو گر غمگین بوی شاید ز بهر آنچه کایدر ماند خواهد چون بوی مغتم.ناصرخسرو.
معنی کلمه مغتم در فرهنگ معین
(مُ تَ مّ ) [ ع . ] (اِمف . ) غم زده .
معنی کلمه مغتم در ویکی واژه
غم زده.
جملاتی از کاربرد کلمه مغتم
و مغتمض الا جفان لم یدر ماالذی یکابد سهران اللیالی الغیاهب
هر چند که اهل تأویل گفتند «إِنِّی سَقِیمٌ» ای ساسقم، یعنی عند الموت، و قیل انّی سقیم ای مغتمّ بضلالتکم و قوله لسارة «هذه، اختی» یعنی فی الدین، این تأویل گفتهاند لکن آن نیکوتر که آن را کذب دانند چنان که رسول تقدیر کرد بر وی، و بیش از آن نیست که این زلّتی است از صغایر، و ربّ العالمین در قرآن جایها زلّات صغایر با انبیاء اضافت کرده، و روا باشد که ربّ العزه ابراهیم را در آن کذب رخصت داد قصد صلاح را و اقامت حجّت را بر مشرکان هم چنان که یوسف را رخصت داد در آنچه با برادران گفت: «إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ و لم یکونوا سرقوا.
هر کسی را به موجبی باری می نشاند به گوشهای مغتم
ز بسگندیده و ناپاک و زشت و تیره و مغتم تو پنداری دهان خصم دستورست تسعینش
از بهر چه این کبود طارم پر گرد شده است باز و مغتم؟
ز بهر آنچه کاید با تو گر غمگین بوی شاید ز بهر آنچه کایدر ماند خواهد چون بوی مغتم؟