مغتبط

معنی کلمه مغتبط در لغت نامه دهخدا

مغتبط. [ م ُ ت َ ب ِ ] ( ع ص ) خوشحال و شادمان و مسرور. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مُغتَبَط. ( اقرب الموارد ). || محسود. ( غیاث ) ( آنندراج ).
مغتبط. [ م ُ ت َ ب َ ] ( ع ص ) رجوع به ماده قبل شود.

معنی کلمه مغتبط در فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) رشک برنده ، غبطه خورنده .

معنی کلمه مغتبط در فرهنگ عمید

رشک برنده، غبطه خورنده.

جملاتی از کاربرد کلمه مغتبط

و بدان که فرق باشد میان غبطت و حسد، چه غبطت شوق بود به حصول کمالی یا مطلوبی که از غیری احساس کرده باشد در ذات مغتبط، بی تمنی زوال آن ازو، و حسد با تمنی زوال بود ازو. و غبطت بر دو نوع بود: یکی محمود و دیگر مذموم. اما غبطت محمود آن بود که آن شوق متوجه به سعادات و فضایل باشد، و اما غبطت مذموم آن بود که آن شوق متوجه به شهوات و لذات باشد و حکم آن حکم شره بود.