معیوب. [م َع ْ ] ( ع ص ) عیب ناک. ( آنندراج ). دارای عیب. مَعیب.( از اقرب الموارد ). عیب ناک و عیب دار. ( ناظم الاطباء ). آهومند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : معیوب نیستی تو ولیکن ما بر تو نهیم عیب ز رعنایی.ناصرخسرو.که بی اشباع سخن در تقریر آن معیوب نماید. ( کلیله و دمنه ). این قطعه ای که تو برخواندی بس غث ورث و معیوب... بود. ( مقامات حمیدی ). ور خدا خواهد که پوشد عیب کس کم زند در عیب معیوبان نفس.مولوی.|| داغ دار و بدصورت و زشت. || ننگ دار و بی آبرو و رسوا و بدنام و کیاده. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه معیوب در فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) عیب دار، ناقص .
معنی کلمه معیوب در فرهنگ عمید
عیب دار، ناقص، نادرست.
معنی کلمه معیوب در فرهنگ فارسی
عیب دار، ناقص و نادرست ( اسم ) دارای عیب عیب ناک معیب : [ این قطعه ای که تو بر خواندی بس غث ورث و معیوب و مغضوب بود . ] ( مقامات حمیدی . چا . شمیم . ۹٠ ) جمع : معیوبین .
جملاتی از کاربرد کلمه معیوب
زانک آن صاحب دل با کر و فر هست در بازار ما معیوبخر
نشد مقبول شیرین کاریی فرهاد خسرو را هنر معیوب گردد هر که را طالع زبون افتد
پدر گفتش که فرزندست مطلوب ولی وقتی که نبود مرد معیوب
یک مطالعه در سال ۲۰۱۰، اثربخشی چهار مداخله را مقایسه کردهاست: بهبود مهارتهای اجتماعی، تقویت حمایتهای اجتماعی، افزایش فرصتهای تعامل اجتماعی و پرداختن به شناخت اجتماعی غیرطبیعی. (الگوهای معیوب عقاید، مانند فشار هوشیاری که اغلب ناشی از تنهایی مزمن است)
ای بسا پیر با شمایل خوب لیک نزد خرد شده معیوب
او در دوره شانزدهم مجلس نمایندگان افغانستان عضو کمیسیون معلولان، معیوبان، بازماندگان شهدا و بیوهها بود.
دهان یار نیاید رقیب را در چشم که خرده بین نبود هیچ دیده معیوب
در دسامبر سال ۱۹۹۴، اینتل پردازندههای معیوب را جمعآوری کرد و این اولین باری بود که یک تراشه کامپیوتری بهطور کامل جمع میشود. در ژانویه سال ۱۹۹۵، اینتل «هزینه پیش از مالیاتی به میزان ۴۷۵ میلیون دلار با درآمد یا ظاهرا کل هزینه جایگزینی پردازندههای معیوب» را اعلام کرد.
پسر گفتش بر محبوب و معیوب تو میدانی که ملکت هست مطلوب
انا معیوب و ربّی طاهر و علی الطّاهر من عیبی دلیل
او پیوسته به مطالعه اشتغال داشت و سخت آن را دنبال میکرد، چراغ خود را در چراغدانی بر روی دیوار مینهاد و کتاب خود را بر آن دیوار تکیه میداد و به خواندن میپرداخت، تا اگر خواب او را در رباید، کتاب از دستش بیفتد و بیدار شود و به مطالعهٔ خود ادامه دهد. این امر چشم او را معیوب ساخت.
گر تو معیوبی آن بشو از هوش ور نهای ژاژ او میار به گوش
مدّعای کتاب اخلاق دینشناسی این است که روششناسی استنباط احکام دینی و دستگاه اجتهاد موجود در دست فقیهان معیوب و ناقص است و نیازمند بازاندیشی، اصلاح، ترمیم، بازسازی و بازتولید. به این مدّعا میتوان از زاویههای مختلفی پرداخت. این اثر، از منظر فلسفه اخلاق و معرفتشناسی آن را کاویده و مدلّل کرده است.
پیر طریقت گفت در مناجات خویش: «الهی کدام زبان بستایش تو رسد؟ کدام خرد صفت تو برتابد؟ کدام شکر با نیکو کاری تو برابر آید؟ کدام بنده بگزارد عبادت تو رسد؟ الهی از ما هر کرا بینی همه معیوب بینی، هر کردار که بینی همه با تقصیر بینی، با این همه نه باران برّ می باز ایستد، نه جز گل کرم میروید. چون با دشمن با سخط بچندین برّی، پس سود پسندیدگان را چه اندازه و آئین محبّان را چه پایان؟
استفاده از این نرمافزار باعث افزایش اطمینان، کاهش دفعات آزمایش قالب و کاهش زمان این عملیات میگردد و در نهایت به تولید قالب و قطعات مرغوب و قابل اطمینان منتهی میشود به علاوه اینکه مدت زمان توقف پرس و نرخ قطعات معیوب نیز کاهش مییابد.
یکی از دلایل اختلال متابولیک، اختلالات متابولیک ژنتیکی هستند و زمانی رخ میدهند که یک ژن معیوب باعث بروز نقص آنزیمی شود. این بیماریها که انواع گوناگونی دارند، با نام خطاهای مادرزادی متابولیسم هم شناخته میشوند. بیماریهای متابولیک همچنین ممکن است زمانی بروز کنند که کبد یا لوزالمعده قادر نیستند عملکرد طبیعی و درست خود را داشته باشند.
خموش آب نگهدار همچو مشک درست ور از شکاف بریزی بدانک معیوبی