معینه

معنی کلمه معینه در لغت نامه دهخدا

( معینة ) معینة. [ م ُ ع َی ْ ی َ ن َ / م ُ ع َی ْ ی ِ ن َ ] ( ع ص ) نیة معینة؛ نیت معلوم و آشکار. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه معینه در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث معین : [ امور معینه ]
مولانا معین الدین . از فضلای قرن دهم است که در علم و فضل و تقوی از مشاهیر عصر خود بود .

جملاتی از کاربرد کلمه معینه

چهاردهم: غیبت غیر معینی، یا طایفه غیر معینه ای که کسی نفهمد که مراد کیست، آن نیز جایز است مثل اینکه بگویی: امروز گفتار احمقی یا نادانی شدم یا فاسقی چنین گفت و چنین کرد و امثال اینها به شرطی که آن شخص بر شنونده معلوم نباشد و هرگاه بعضی امارت و علامات باشد که معلوم شود کیست، اظهار عیب او حرام است.
لا زلت فی نعم یدوم ربیعها ابدا و یبقی فی العیون معینها