معیل

معنی کلمه معیل در لغت نامه دهخدا

معیل. [ م َ ] ( ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن. عَیل. عَیلَة. عُیول. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن. عَیل. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عاجز گردانیدن. ( آنندراج ). و رجوع به عیل شود. || خرامان و خمیده و نازان رفتن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
معیل. [ م ُ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به ماده بعد شود.
معیل. [ م ُ] ( ع ص ) مرد بسیارعیال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). شخصی که بسیار عیال دارد. ( غیاث ) ( آنندراج ). مرد بسیارعیال و عیال بار. ( ناظم الاطباء ). عیالومند. عیالمند.عیالوار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
دست اقبال ار نه بگشاید
بند ادبار این معیل فقیر...انوری.بهر مهمان گوشت آورد آن معیل
سوی خانه با دو صد جهد طویل.مولوی.- نعم المعیل ؛ بهترین عائله دار. بهترین عیالمند :
همچنین ازپشه گیری تا به فیل
شد عیال اﷲ و حق نعم المعیل.مولوی.|| ( اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || پلنگ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || گرگ بدان جهت که پیوسته شکار جوید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). گرگ. ( ناظم الاطباء ). جمع آن عیاییل است بر غیرقیاس. ( از اقرب الموارد ) .
معیل. [ م ُ ع َی ْ ی َ ] ( ع ص ) به خود رهاشده. یله شده. ( از اقرب الموارد ). || کسی که غذای او تباه گشته باشد. ( از ذیل اقرب الموارد ).

معنی کلمه معیل در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) عیالمند، عیال وار.

معنی کلمه معیل در فرهنگ عمید

مردی که دارای عائلۀ بسیار باشد، عائله دار.

معنی کلمه معیل در فرهنگ فارسی

عائله دار، مردی که داری عائله بسیارباشد
( اسم ) ۱ - عایله دار . ۲ - کسی که دارای عایله بسیار باشد عیالمند عیال وار .
به خود رها شده یله شده

جملاتی از کاربرد کلمه معیل

اسمعیل‌کندی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
باده اقبال حضرت عالیت گر نجستی بر این فقیر معیل
بهر مهمان گوشت آورد آن معیل سوی خانه با دو صد جهد طویل
صفت چهارم آن که معیل بود یا بیمار بود که هرچند حاجت و رنج بیش بود، مزد ثواب بیش بود.
که من معیلم و مسکینم و ندارم چیز
محمد اسمعیل‌زاده در هفتهٔ نخست شهریور ۱۴۰۰ به کرونا مبتلا شد و پس از بستری شدن در بیمارستان، در بیهوشی مصنوعی قرار گرفت. او با بهبودی نسبی، در ۱۶ شهریور، هوشیاری خود را به‌دست‌آورد اما با شدت یافتن عوارض کرونا مجدداً در بیمارستان بستری شد و در ۱۱ مهر ۱۴۰۰ درگذشت.
بر روی سکه‌های شاه اسماعیل اول آمده: «السلطان العادل الهادی الوالی ابوالمظفر شاه اسمعیل بهادر خان خلدالله ملکه و سلطنه» یا «السلطان العادل الکامل الهادی الوالی ابوالمظفر سلطان اسمعیل بهادر خان الصفوی الحسینی خلدالله ملکه».
به سر چاهساری آمد مرد بخت بنگر که با معیل چه کرد
چون بود آنکس که او عمری گذاشت همچو آن یک دم که اسمعیل داشت
سخت جاییست جای اسمعیل کو شکوه و لقای اسمعیل
اسمعیل صوفی املشی معروف به شیخ اسماعیل آیت‌الله‌زاده رشتی روحانی شیعه، از فعالان سیاسی دوره مشروطیت، وکیل مردم لاهیجان در سومین دورهٔ مجلس شورای ملی و نماینده رشت در دوره اول مجلس مؤسسان بود.