معود

معنی کلمه معود در لغت نامه دهخدا

معود. [ م َع ْ ] ( ع ص ) بیمار عیادت کرده بالنقص و التمام . ( آنندراج ). بیمار عیادت کرده شده. معوود. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معود. [ م ُ ع َوْ وَ ]( ع ص ) عادت کنانیده شده به چیزی. ( آنندراج ). عادت داده شده. معتاد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و محمدبن طغرل فرمان یافت هم اندر این ماه از علتی صعب که او را معود بود به روزگار. ( تاریخ سیستان ).
نبوده است تا بوده دوران گیتی
به ابقای ابنای گیتی معود.سعدی.|| تربیت شده و تعلیم داده شده و ورزیده شده. ( ناظم الاطباء ).
معود. [ م ُع ْ ] ( ع مص ) بردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تباه شدن معده کسی و گوارد نکردن طعام را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به مَعد شود.
معود.[ م ُ ع َوْ وِ ] ( ع ص ) آنکه می آموزد و تعلیم می دهد سگ را برای شکار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

معنی کلمه معود در فرهنگ معین

(مُ عَ وَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) عادت داده شده .

معنی کلمه معود در فرهنگ عمید

عادت داده شده، تربیت شده، ورزیده شده.

معنی کلمه معود در فرهنگ فارسی

( اسم ) عادت داده شده .
آنکه می آموزد و تعلیم می دهد سگ را برای شکار .

معنی کلمه معود در ویکی واژه

عادت داده شده.

جملاتی از کاربرد کلمه معود

پس سبقت رحمتی در غضبی شد پدید زهر بدان کس دهند کوست معود به قند
گر آئی بیاید مرا عمر رفته مگو نیست در دهر عمر معود
روایت است از ربعیه بنت معود که گفت، «آن شب که مرا عروس کردند دیگر روز رسول (ص) درآمد و کنیزکان دف می زدند و سرود می گفتند. چون رسول را بدیدند ثنای رسول (ص) گفتن گرفتند به شعر. رسول (ص) گفت، « همان گویید که می گفتید»، و نگذاشت که ثنای وی گویند بر دف که جد به بازی آمیختن پسندیده نباشد و ثنای وی دین جد باشد.
گوسفندی برد این گرگ معود هر روز گوسفندان دگر خیره در او می‌نگرند
گرمی خواهند و روشنی هم مرغان که معودند با آن
قوله: إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ ای ان استقضوا فقد جاءکم القضاء و الفتاح عند العرب هو القاضی. إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً ای قضینا لک قضاء مبینا، ان اللَّه هو الفتاح یعنی القاضی. سبب نزول این آیت آن بود که ابو جهل روز بدر دعا کرد گفت: اللّهم ایّنا کان افجر و اقطع للرّحم و آتانا بما لا یعرف فاخّره الغداة. فاستجاب اللَّه دعاءه و جاءه بالفتح، فضربه ابنا عفرا: عوف و معود و اجاز علیه عبد اللَّه بن مسعود.
نبودست تا بوده دوران گیتی به ابقای ابنای گیتی معود
جان تو خفاش بد و باز شد چونک درین نور معود شدی