معهد

معنی کلمه معهد در لغت نامه دهخدا

معهد. [ م َ هََ ] ( ع اِ ) منزلی که همیشه به وی بازگردند از هرکجا که رفته باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). محل بازگشت و منزلی که همیشه به آن بازگردند از هرکجا که رفته باشند. ج ، معاهد. ( ناظم الاطباء ). آن منزلی که هرجای که شوند آنجا آیند. منزل. سرای. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || محضر مردمان. ( ناظم الاطباء ). || محل عهد بستن. جایی که در آن عهد می بندند : اگرچه در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آنکه در متعارف ارواح به معهد آفرینش رفته است... دیگر چیزی نداریم. ( مرزبان نامه ص 295 ).

معنی کلمه معهد در فرهنگ معین

(مَ هَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - محل بازگشت . ۲ - محضر مردمان . ج . معاهد.

معنی کلمه معهد در فرهنگ عمید

۱. مکانی که در آن قراری گذاشته شده و امری معهود گردیده.
۲. محل بازگشت.
۳. جایی که عده ای گرد هم جمع شوند، باشگاه.

معنی کلمه معهد در فرهنگ فارسی

مکانی که در آن قراری گذاشته شده وامری معهودگردیده ، محل بازگشت ، جائی که عدهای گردهم جمع شوند، باشگاه، معاهد جمع
۱ - محلی که در آن قراری گذاشته شده جای عهد بستن عهد گاه : [ اگر چه در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آنک در متعارف ارواح به معهد آفرینش رفتست ... دیگر چیزی نداریم . ] ( مرزبان نامه ۱۳۱۷ ص ۲ ) ۲۹۵ - جای رجوع قوم محل بازگشت . ۳ - محضر مردم مجلس . ۴ - باشگاه جمع : معاهد .
منزلی که همیشه به وی باز گردند از هر کجا که رفته باشند .

معنی کلمه معهد در ویکی واژه

محل بازگشت.
محضر مردمان.
معاهد.

جملاتی از کاربرد کلمه معهد

سقیا بمعهدک الذی لو لم یکن ما کان قلبی للصبابة معهدا
رکبنا هجان المطایا وبتنا علی معهد بالکبا کالنوادب
سر رشته عهد پاره کردی وز همعهدان کناره کردی
جفن انصاف تو تیغ فتنه بیداد را چون حدق را، جفن خواب‌آلود معهد می‌کند
سقیا لمعهدک الّذی لو لم یکن ما کان قلبی للصبابة معهدا
ولو لم تکن ما جاء عیسی مبشرا بمعهد مبعوث مسمی باحمد
سقیا لمعهدک الّذی لو لم یکن ما کان قلبی للصّبابة معهدا
سقیا لمعهدک الذی لو لم یکن ما کان قلبی للصّبابة معهدا
مجلة معهد المخطوطات العربیة، قاهره، ۱۹۵۵م؛