معمولی

معنی کلمه معمولی در لغت نامه دهخدا

معمولی. [ م َ ] ( ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، معتادو رسمی و مقرری و استمراری. ( ناظم الاطباء ). عادی.
- حروف معمولی ؛ حروف مطبعه که ریز باشد در همان قالب ، مقابل حروف سیاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معمولی سنوات ؛ مقرری و انعام که همه ساله داده می شود. ( ناظم الاطباء ).
- || هرچیز که همه ساله بجا آورده می شود. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه معمولی در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به معمول ، رایج ، متداول ، عادی .

معنی کلمه معمولی در فرهنگ عمید

۱. عادی، متوسط.
۲. متداول، رایج.

معنی کلمه معمولی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به معمول رایج متداول عادی : کاغذ معمولی حروف معمولی حروف معمولی : [ بسوارها دستور داد که دو آخور باندازه دو برابر آخورهای معمولی براین بسترها بیفزایند . ] ( ایران باستان ۱۸۱۸ : ۲ )
ماخوذ از تازی معتاد و رسمی و مقرری و استمراری .

معنی کلمه معمولی در ویکی واژه

normale
banale
منسوب به معمول، رایج، متداول، عادی.

جملاتی از کاربرد کلمه معمولی

در ناحیهٔ یک هلیم رفتار یک شاره معمولی را دارا می‌باشد در حالی که در ناحیه دو هلیم یک ابر شاره می‌باشد.
از نظر ریشه، اسبچه و اسب‌های معمولی هر دو از خانوادهٔ اسبیان‌اند. تفاوت اصلی میان آن دو در بلندی قد آن‌ها است این تفاوت به ویژه هنگام شرکت در مسابقه مورد توجه قرار می‌گیرد. اسبچه‌ها و اسب‌های معمولی از نظر رُخ‌مان و خوی هم با هم متفاوت هستند.