معنی کلمه معلم در لغت نامه دهخدا
ز اشک ابر نیسانی به دیبا شاخ شد معلم
ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون.رودکی.بر لب رودو در باغ امیر از گل نو
گستریده ست تو پنداری وشی معلم.فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 234 ).به مروارید و دیبا شادباشد هرکسی جز من
که دیبای بناگوشم به مروارید شد معلم.ناصرخسرو.خورشید اهل دین به بقای تو روشن است
دیبای آفرین به ثنای تو معلم است.سوزنی.بر دوش فلک قبای کحلی
در چشم قضا نموده معلم.انوری.پس به دست خروش بر تن دهر
چاک زن این قبای معلم را.خاقانی.چو در سبزپوشان بالا رسیدم
دگر جامه حرص معلم ندارم.خاقانی.ده دهی باشد زر سخنم گرچه مرا
چون نجیبان دگر جامه به زر معلم نیست.خاقانی.پای در دامان غم کش کز طراز خوشدلی
آستین دست کس معلم نخواهی یافتن.خاقانی.پانصد تا معلم به اسم حسام الدوله ابوالعباس تاش. ( تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 48 ). قبای معلم سبزگار ( کذا ) روزگار دوخت به خیاطو مقراض محتاج نگشت. ( سندبادنامه ص 2 ). گفت سعدیا چگونه بینی این دیبای معلم را بر این حیوان لایعلم. ( گلستان ).
عروس زشت زیبا چون توان بود
وگر بر خود کند دیبای معلم.سعدی.|| هر چیزی که ممتاز باشد و شناخته شود از نشان و علامت مخصوصی. ( ناظم الاطباء ). نشاندار. با علامت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : به شرف نام بزرگ اولاد مرتضوی و اکباد مصطفوی معلم و مطراست. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 119 ). || آگاه کرده شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اعلام شود. || سواری که علامت شجاعان را در جنگ بر خود نصب کرده باشد. ( از اقرب الموارد ) . || ( اِ ) موضع تعلیم. ( ناظم الاطباء ).
معلم. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) نشان که در بیابان بود. ( مهذب الاسماء ). نشان راه. ( دهار ). نشان که به راه نهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). آنچه بدان وسیله می توان راه را پیدا کرد مانند نشان و جز آن. ج ، معالم. ( از اقرب الموارد ). اثر راه.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : لازالت مضیئة المعلم راسخة العلم. ( سندبادنامه ص 10 ). || زمین برابر که در آن غیرعلامت راه چیزی نباشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زمین هموار برابر که در آن جز نشان راه چیزی نباشد. ج ، معالم. ( ناظم الاطباء ). || معلم الشی ٔ؛ جای گمان بردن چیزی که در آنجاست و آنچه بدان استدلال نمایند بر آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جایی که گمان وجود چیزی در آنجا رود. مظنة. ( از اقرب الموارد ). || جای علم خواندن. مدرس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).