معظمه

معنی کلمه معظمه در لغت نامه دهخدا

( معظمة ) معظمة. [ م ُ ظَ م َ ] ( ع اِ ) سختی سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سختی سخت و بلای نازل سخت. ( ناظم الاطباء ). بلای سخت. ( از اقرب الموارد ).
معظمه. [ م ُ ظَ م َ ] ( ع ص ) تأنیث مُعظَم : دول معظمه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به معظم شود.
معظمه. [ م ُ ع َظْ ظَ م َ ] ( ع ص ) مؤنث مُعَظَّم. بزرگ و محترم. ( ناظم الاطباء ) : در مشاعر معظمه و مواقف مکرمه و در جوار قدس کعبه علیا عظم اﷲ قدرها به حضور هم شهریان...دعای اخلاص پیوند را تازه داشت و اقامت کرد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 133 ). || صفت و لقب مکه است : مکه معظمه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه معظمه در فرهنگ عمید

بزرگ.
= معظّم

معنی کلمه معظمه در فرهنگ فارسی

مونث معظم، معظمات جمع
( اسم ) مونث معظم جمع : معظمات .
سختی سخت بلای سخت

معنی کلمه معظمه در فرهنگ اسم ها

اسم: معظمه (دختر) (عربی) (تلفظ: moeazzame) (فارسی: معظمه) (انگلیسی: moeazzame)
معنی: بزرگ داشته شده، بزرگوار، بزرگ، ( اعلام ) نویسنده بانوی تاجیکستان [، میلادی] معظمه فرزند شخصیتی به نام احمد اسفره از استان خجند، تحصیلاتش را در دانشگاه تربیت معلم خجند تمام کرد و از آن پس کار تدریس را در پیش گرفت اما در سال از خجند به دوشنبه رفت و در هیأت تحریریه ی روزنامه ی مدنیت یا ادبیات و صنعت کنونی به کار پرداخت، نخستین داستان معظمه به نام «سیب قرمز» در در یکی از نشریات تاجیکستان به نام سودیتی به چاپ رسید و از آن پس داستان هایش پی در پی در نشریات دیگر انتشار می یافت و از برنامه ی ادبی صدای جمهوری تاجیکستان پخش می شد، مجموعه داستان های معظمه در سال میلادی به نام «اسب سپید» انتشار یافت و چندین داستان از این مجموعه به زبان روسی نیز ترجمه شده، معظمه عمر بسیار کوتاهی داشت و در سی و هفت سالگی درگذشت، معظم

جملاتی از کاربرد کلمه معظمه

«وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ» فیه ثلاثة اقوال: احدها عن ابن عباس انّه ترک یاجوج و ماجوج یموج بعضهم فی بعض و فی الآیة تقدیم و تأخیر ای ساوی بین الصّدفین «وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ». قال الزجاج ای ترکهم یموجون متعجّبین من السّدّ فیجوز ان یکون لیاجوج و ماجوج و یجوز ان یکون للّذین اجتمعوا للسدّ، و القول الثّانی انّه ترک یوم بنی ذو القرنین السّدّ بعض یاجوج و ماجوج خارج السّدّ لا حاجز بینهم و بین سائر بنی آدم یموجون ان یختلطون بسائر النّاس، قال و هم الّذین یعرفون بالتّرک و سمّوا ترکا لترک ذی القرنین ایّاهم مع النّاس لانّه لم یخف منهم ما خیف من معظمهم، و القول الثّالث انّ هذا بعد خروج یاجوج و ماجوج لا یمنعهم اللَّه عن النّاس بل یترکهم یموجون فی النّاس ای یختلطون بهم و یفسدون فیهم، یقال ماج النّاس اذا دخل بعضهم فی بعض حیاری کموج الماء. قال ابن جریح ینسف اللَّه الجبال فیزول السّدّ. و قیل یموج الانس فی الجنّ و الجنّ فی الانس. و قیل «وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ» متّصل بکلام ذی القرنین، «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ» لقیام السّاعة، «فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» فی صعید واحد للثّواب و العقاب.
ای کعبه معظمه فرق است از زمین تا آسمان ز جاه تو تا جاه کربلا
در نعت یحیی (ع) میگوید: بار خدای مهتری است کریم‌تر خدای عزّ و جلّ گفته‌اند: که سه چیز شرط سیادت است: علم و حلم و تقوی. تا این سه خصلت بهم نیایند در یک شخص، استحقاق سیادت مرو را ثابت نشود و قیل السّیّد السّائس لسواد النّاس ای معظمهم و لهذا یقال سید العبد و لا یقال سید الثوب. وَ حَصُوراً حصور آنست که بزنان نرسد و گرد ایشان نگردد، و فعول است بمعنی فاعل، یعنی حصر نفسه، عن الشهوات، و گفته‌اند: فعول است بمعنی مفعول کانه، محصور عنهن ای ممنوع محبوس عنهنّ من قبل اللَّه عزّ و جلّ.