معری

معنی کلمه معری در لغت نامه دهخدا

معری. [ م َ را ] ( ع اِ ) آنچه برهنه باشد زنان را از دست و پا و روی و رخسار. ج ، مَعاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جایی که نرویاند چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معری. [ م ُ ع َرْ را ] ( ع ص ) برهنه و عریان و ناپوشیده. ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). برهنه. مجرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || بی مو. ( ناظم الاطباء ). || معاف و آزاد. ( ناظم الاطباء ). || فرج معری ؛ کس که گوشت پاره پایین تلاق باریک شده به کنارش چسفیده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اسمی که عامل بر آن داخل نشده باشد مانند مبتدا. || ( اصطلاح عروض ) بیت که از ترفیل و اذاله و اسباغ سالم باشد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه به اسباغ و اذالت و ترفیل کنند. ( المعجم چ مدرس رضوی ص 48 ). نزد عروضیان عرب عبارت است از ضرب که عاری از زیادتی باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
معری. [ م َ ع َرْ ری ] ( ص نسبی ) منسوب است به معرةالنعمان که شهری است در شام. ( از انساب سمعانی ). منسوب به شهر معرة النعمان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معرةالنعمان شود.
معری. [ م َ ع َرْری ] ( اِخ ) ابوالعلاء. رجوع به ابوالعلاء معری شود.

معنی کلمه معری در فرهنگ معین

(مُ رّا ) [ ع . ] (اِمف . ) برهنه .

معنی کلمه معری در فرهنگ عمید

برهنه، ناپوشیده.

معنی کلمه معری در فرهنگ فارسی

منسوب به معره .
( اسم ) ۱ - ناپوشیده ( عضو بدن و غیره ) برهنه . ۲ - ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه باسباغ و اذالت و ترفیل کنند .

جملاتی از کاربرد کلمه معری

داستان بردیا نیز در روایت یونانی، افسانه وار حکایت شده، حال آنکه شرح تاریخی آن در سنگ نبشته بیستون آمده‌است. نکاتی چون خوابی که از آینده خبری دهد، شباهت میان بردیای راستین و مغ همنام او، معری مغ با دو شخصیت و بازشناسی مغِ دروغین با دیدن بریدگی گوش‌هایش از جنبه افسانه‌ای این داستان هستند.
معلی ز نسبت معری ز عیب بری ازخطا و برون از عوار

ابن همهاه ادبیات را از ابوالعلاء معری آموخت و به طلب حدیث سفرها کرد و از اصحاب اصم و دیگران حدیث شنید.

ال معریف یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان جازان واقع شده‌است.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس کانانیان و ادب گذراند. در سال ۱۳۲۹ (۱۹۵۰) داستان گیکور اثر هوهانس تومانیان نویسنده شهیر ارمنی و سپس منظومهٔ «ابوالعلاء معری» اثر جاویدان شاعر ارمنی آوتیک ایساهاکیان را به فارسی ترجمه نمود.
علاوه بر مساجد خانه علما هم محلی برای تشکیل مجالس درس و فراگیری علوم دینی و دنیوی بود اشاره کرد، ناصر خسرو به خانه ابوالعلا معری اشاره می‌کند که در خانه او بیش از دویست نفر را برای آموزش شعر و ادب به حضور می‌پذیرفت
مدح تو اهل عجم را یاد باد از سوزنی همچو مراهل عرب از معری سقط وزند
ابن سینا به سال چهارصد و بیست و هشت، سید مرتضی به سال چهارصد و سی و شش، سید رضی به سال چهارصد و شش، ابوالعلاء معری به سال چهارصد و چهل و نه
عروس مدح تو از حجله طبیعت من بگاه جلوه معری شود ز کسوت شین