معتنابه

معنی کلمه معتنابه در لغت نامه دهخدا

معتنابه. [ م ُ ت َ ب ِه ْ] ( ع ص مرکب ) کاری که محل اعتنا و اهتمام باشد. ( ناظم الاطباء ). قابل اعتنا. قابل توجه. || بسیار: مقدار معتنابهی از ثروت خود را در قمار باخت.

معنی کلمه معتنابه در فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . معتنی به ] (ص مر. ) ۱ - قابل اعتناء. ۲ - بسیار زیاد.

معنی کلمه معتنابه در فرهنگ عمید

۱. قابل اعتنا، شایان توجه.
۲. [مجاز] بسیار.

معنی کلمه معتنابه در فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی کاری که محل اعتنا و اهتمام باشد .

معنی کلمه معتنابه در ویکی واژه

معتنی به
قابل اعتناء.
بسیار زیاد.

جملاتی از کاربرد کلمه معتنابه

امامقلی میرزا عمادالدوله سرانجام در نیمه رجب سال ۱۲۹۲ هجری قمری در کرمانشاه درگذشت. به جای او، فرزندش حشمت السلطنه، ضمن پرداخت پیشکشی معتنابهی به شاه، به حکومت کرمانشاه و کردستان رسید.