معترض
معنی کلمه معترض در فرهنگ معین
معنی کلمه معترض در فرهنگ عمید
۲. (حقوق ) واخواه.
معنی کلمه معترض در فرهنگ فارسی
معنی کلمه معترض در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه معترض
معترض حوصله رمز ندارد چه کند پیر بیچاره ضرورت به سرین برخیزد
فغان اهل دل از زاهدانِ معترض است دل از پی دو درم سیم و زر، به کف تسبیح
نخورده معترض از ذوقِ عشق بی خبرست چه سود تا ندهندش ازین قدح چششی
مشو معترض کو غلو در گرفت که این برق در خشک و در تر گرفت
با گسترش اعتراضهای داخل ایران، ایرانیان مقیم خارج از کشور در حمایت از معترضان، در نقاط مختلف جهان تجمعهایی برگزار کردند.
با صدق دل این دو را به جان معترضیم احسان کم و بیش از تو عصیان از ماست
مبین گو معترض ما رو به چشم کثرت و ذلت که در مضمون هر نقصان بود پوشیده اکمالی
اگر معترض طعنه ای می زند به خود بر ز خود هم چو قز می تند
اگر به قهر کشی ور به لطف بنوازی سئوال معترض و حکم دادخواهی نیست
چیست عقل و نفس ما؟لات و هبل پس چرائی معترض بر بت پرست
از نَفَس دوست شد مریمِ جان حامله معتقد و اعتراف معترض و ولوله