معتدی

معنی کلمه معتدی در لغت نامه دهخدا

معتدی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) ستمگر. ( ناظم الاطباء ). ستمکار. ظالم. بیدادگر. متجاوز از حق. ج ، معتدین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ولاتعتدوا ان اﷲ لایحب المعتدین. ( قرآن 190/2 ). کذالک نطبع علی قلوب المعتدین. ( قرآن 74/10 ).

معنی کلمه معتدی در فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) از حد درگذرنده ، بیداد کننده .

معنی کلمه معتدی در فرهنگ عمید

از حد درگذرنده، بیداد کننده.

معنی کلمه معتدی در فرهنگ فارسی

ازحددرگذرنده، بیدادکننده
( اسم ) از حد در گذرندهبیداد کننده متعدی : من میدانم که گناهکارم و اگر چه مبتدی نبودهام معتدی هستم .

جملاتی از کاربرد کلمه معتدی

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ یعنی: لمن عصاه فیما امره و نهاه، وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ لمن تاب و أناب. درین آیت معتدیان را در صید نومید نکرد، و ایشان را بتوبه امید داد، آن گه گفت: ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ یا محمد! بر پیغامبر جز رسانیدن پیغام نباشد. تو پیغام برسان. معتدیان را از عقوبت ما بیم ده، و تائبان را بمغفرت و رحمت ما بشارت ده، و ایشان را گوی که: ما نهان و آشکارای شما دانیم. آنچه بزبان گوئید دانیم، و آنچه در دل دارید بخلاف زبان هم دانیم.