معتاد. [ م ُ ] ( ع ص ) عادت گرفته شده و عادت گیرنده. ( آنندراج ). خوی گیرنده و خوی پذیر و خوکاره و خوگر. ( ناظم الاطباء ). خوی گرفته. آموختگار.آموخته. عادت کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). - معتاد شدن ؛ عادت کردن. خوی کردن. ( ناظم الاطباء ). - معتاد کردن ؛ بیاموختن. آموخته کردن. عادت دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || عادت شده. معمول. مرسوم : جواب استادم نبشته بود، هم به مخاطبه معتاد الی الشیخ الجلیل السید ابی نصر مشکان. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379 ). || ( اِ ) عادت و خوی و رسم. ( ناظم الاطباء ). - برخلاف معتاد ؛ برخلاف رسم و برخلاف عادت و برخلاف معمول. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح معانی ) در اصطلاح معانی ، مقابل غریب. رجوع به اعتیاد و غریب شود.
معنی کلمه معتاد در فرهنگ معین
(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده باشد.
معنی کلمه معتاد در فرهنگ عمید
کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده، عادت گیرنده.
معنی کلمه معتاد در فرهنگ فارسی
عادت گیرنده، کسی که به کاری یاچیزی عادت کرده ۱ - ( اسم ) عادت گیرنده خوگر : فلان معتاد بکشیدن سیگار است . جمع : معتادین . ۲ - ( اسم ) عادت شده : هر کاری که معتاد کسی شود ترکش مشکل است .
معنی کلمه معتاد در ویکی واژه
drogato tossico کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه معتاد
جمع را هست قوت معتاد که نباشد میسر از آحاد
حادثهای ناگوار سبب میشود مردی که فوتبالیست مشهوری است به الکل پناه ببرد و در نتیجه به زودی معتاد میشود…
همه با عشق سخن گویم و از وی شنوم شادم از عشق، که این قاعده ای معتادست
با وجود آنکه اعتیاد به مواد مخدر همواره در بین مردان بیش از زنان بوده اما در چند سال اخیر اعتیاد در ایران در بین زنان نیز افزایش چشمگیری داشتهاست. براساس بررسیها و تحقیقات انجام شده در حوزه اعتیاد زنان، بانوان به دلیل اطلاعات ناکافی و ندانسته در دام اعتیاد گرفتار میشوند. همچنین رئیس سازمان بهزیستی کشور با بیان افزایش اعتیاد در میان زنان در کشور عنوان داشت که بیش از ۵۰ درصد معتادان را افراد متأهل تشکیل میدهند.
هم، آن به خون دلم داد از ستم عادت هم، این به شیر غمم کرد از جفا معتاد!
وی همایون نگین خاتم جود که چو حاتم به بذل معتادی
معتاد بقول زور بوده و خلاق دروغ های پر زور، حق با حضرت وقایع نگار بود که چوب های نو باغ قاضی را بآحاد و عشرات راضی نمیشد؛ بسر شما استحقاق کرور داشت و استخفاف غرور میخواهد.
یار وحشی طبع و من معتاد الفت چون کنم آفت من خوی او شد محنت او خوی من
همیشه تا که بود ابر دایه گلشن به شیر شبنم تا هست طفل گل معتاد
از کوکایین به عنوان یک مادهٔ مخدر هم استفاده میشود. معتادان به کوکایین آن را از راه بینی یا از راه تزریق استفاده میکنند. این اعتیاد موجب اختلالات جسمی و روحی شدید میشود. کراک کوکائین کریستالهای ارزانقیمت و خالص نشده کوکائین است.