معاود

معنی کلمه معاود در لغت نامه دهخدا

معاود. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) آن که پیوسته بر کاری باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ماهر در عمل خویش. ( از اقرب الموارد ). || خوی گر به چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مواظب. ( اقرب الموارد ). || دلاور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شجاع و دلاور. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازگشت کننده به کار نخستین. برگردنده. مراجعت کننده. و رجوع به معاودة و معاودت شود.

معنی کلمه معاود در فرهنگ عمید

۱. مواظب.
۲. ماهر در کار خود.

معنی کلمه معاود در فرهنگ فارسی

آنکه پیوسته بر کاری باشد ماهر در عمل خویش .

معنی کلمه معاود در ویکی واژه

مواظب.
ماهر در کار خود.
معاود به معنی بازگشته که جمع آن به معاودین معروف شده است. ایرانیانی بودند ساکن عراق، به ویژه در کربلا که در سال ۱۳۵۰ خورشیدی و در زمان ریاست جمهوری احمد حسن البکر، رژیم بعث عراق و به دلیل اختلافات سیاسی با حکومت پهلوی دوم که با عدم تمدید اقامت آنان و فشار حکومت بعث به میهن اصلی خود، ایران بازگشتند.
مواظب.
ماهر در کار خود.

جملاتی از کاربرد کلمه معاود

اما فرق میان تجلی روحانی و تجلی ربانی: اول آن است که تجلی روحانی و صمت حدوث دارد آن را قوت افنا نباشد اگر چه در وقت ظهور ازالت صفات بشری کند اما افنا نتواند کرد چون تجلی در حجاب شد صفات بشری معاودت کند «عاد المیشوم الی طبعه»
چهار استانی که عرب‌های ایران بیشترین حضور را در آنها دارند: خوزستان، هرمزگان و بوشهر و ایلام هستند. البته در استان قم جمعیت قابل توجهی از عرب‌های عراقی و نیز معاودین سکونت دارند
جنید گوید توبه را سه معنی بود اوّل ندامت و دیگر عزم بر ترک معاودت و سه دیگر خویشتن پاک کردن از مظالم و خصومت.
امروزه در هیچ جای خراسان جمعیت قابل مشاهدهٔ عرب بومی وجود ندارد و معاودان و مهاجرین عراقی نیز همانند سایر مردم لباس می‌پوشند. تنها جمعیت قابل ملاحظهٔ «عرب» مهاجران جنگ با عراق بودند که در شهرک شهید بهشتی نزدیک فرودگاه نظامی مشهد اسکان داشتند؛ و بیشتر زنان لباس بومی خود را حفظ کردند.
جمعیتی از اتباع کشور عراق که ایرانی‌تبار هستند و به معاودین معروف هستند در منطقه دولت‌آباد تهران زندگی می‌کنند.
ابوالعبّاسِ سُرَیْج بخواب دید اندر آن بیماری که فرمان یافت که گوئی که قیامت برخاست و حق سُبْحانَهُ وَتَعالی همی گویدی علما کجااند پس حاضر کردند پس گوید عمل چون بجای آوردید بدان علم که دانستید ما گفتیم یارب تقصیر کردیم و بد کردیم گفت دیگر بار معاودت کرد بسؤال پنداشتمی که بدان راضی نشدست و جوابی دیگر میخواهد من گفتم اندر صحیفۀ من شرک نیست و تو وعده کردۀ که هرچه دون شرکست بیامرزم گفت همه بیامرزیدم و پس ازین خواب بسه روز فرمان حق رسید.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ از استاد ابوعلی چندبار بدفعات طلب رخصتی جستم در سماع چیزی جواب داد که آن جواب اشارتی بود بر ترک آن پس از آنک در آن معاودتی کرده آمد گفت پیران گفته اند هرچه دل تو با خدای جمع کند باکی نیست بدان.
و گفت: پیوسته اهل دل به خاموشی معاودت می‌کنند تا وقتیکه دلهای ایشان در نطق آید پس از آن بر زبان سرایت کند.
بعزم مملکت نیمروز لشگر روم معاودت کند از ترکتاز ملکت شام
ز من معاودت طشت خانه می طلبد چنانکه میل جواهر بود سوی معدن