معنی کلمه معاصر در لغت نامه دهخدا
معاصر. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) هم عهد و هم زمانه. ( غیاث ) ( آنندراج ). هم عصر و هم زمانه. ج ، معاصرین. ( ناظم الاطباء ).
هم عصر، هم دوره، همزمان
(اسم ) کسی که بادیگری در یک عصر و زمان زندگی میکند هم دوره هم زمان : و بدین نکته اقرار میدهد که پرگویی عطار که معاصران او میگفتهانداز مقول. گفتار مکثاران دیگر نیست . جمع : معاصرین
هم عهد و هم زمانه هم عصر و هم زمانه