معاصر

معنی کلمه معاصر در لغت نامه دهخدا

معاصر. [ م َ ص ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُعصِر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ معصر به معنی دختری که به رسیدگی حیض نزدیک باشد. ( آنندراج ).و رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مَعصَرَة. ( بحرالجواهر ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به معصرة شود.
معاصر. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) هم عهد و هم زمانه. ( غیاث ) ( آنندراج ). هم عصر و هم زمانه. ج ، معاصرین. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه معاصر در فرهنگ معین

(مُ ص ) [ ع . ] (اِفا. ) هم عصر، هم زمانه .

معنی کلمه معاصر در فرهنگ عمید

هم عصر، هم دوره، هم زمان.

معنی کلمه معاصر در فرهنگ فارسی

هم عصر، هم دوره، همزمان
(اسم ) کسی که بادیگری در یک عصر و زمان زندگی میکند هم دوره هم زمان : و بدین نکته اقرار میدهد که پرگویی عطار که معاصران او میگفتهانداز مقول. گفتار مکثاران دیگر نیست . جمع : معاصرین
هم عهد و هم زمانه هم عصر و هم زمانه

معنی کلمه معاصر در ویکی واژه

هم‌عصر؛ هم‌دوره؛ هم‌زمان.

جملاتی از کاربرد کلمه معاصر

بود ازل را وجود تست معاصر قصد عبودیت چهار عناصر
آرامگاه محمد میرزا قوانلو ملقب به کاشف السلطنه (موزه تاریخ چای لاهیجان) مربوط به دوره معاصر است و در لاهیجان، خیابان کاشف شرقی نرسیده به سراه کشاورزی واقع شده‌است. این اثر در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۷۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۶۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.