مع هذا

معنی کلمه مع هذا در لغت نامه دهخدا

مع هذا. [ م َ ع َ ها ذا ] ( ع حرف ربط مرکب ) به معنی با این ، یعنی با وجود این معنی. ( غیاث ) ( آنندراج ). کلمه رابطه مأخوذ از تازی یعنی با این و با وجود این. ( ناظم الاطباء ). با این. بااین همه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : مع هذا به هر صفت که بود به صوب تبریز بازرسید و دیده را به نور مشاهده فرزند... اکتحال کرد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 286 ). اما مع هذا یقین شناخته که تا در لباس وجود است از قبله نجاتی یا عهده حیاتی ناگزیر است. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 151 ). و مع هذا چون به چند نوبت دیار ماوراءالنهر و ترکستان تا سر حد ماچین و اقصی چین... مطالعت افتاد... ( جهانگشای جوینی ج 1 ص 7 ). معهذا پدر او شیخ الامین رضی اﷲ عنه آن کسی است که از گزیدگان رجال زمان خود به علم و ورع و ترسکاری... راجح آمده. ( تاریخ قم ص 8 و 9 ). معهذا شکست عظیم بر سپاه قزلباش افتاد. ( عالم آرای عباسی ).

معنی کلمه مع هذا در فرهنگ معین

(مَ ها ) [ ع . ] (حر رب . ) با وجود این .

معنی کلمه مع هذا در فرهنگ عمید

با این، با وجود این.

معنی کلمه مع هذا در فرهنگ فارسی

با وجود این : مع هذا شکست عظیم برسپاه قزلباش افتاد . توضیح نوشتن این ترکیب عربی را به صورت مع هذا درست نمیدانند .
به معنی با این یعنی ، با وجود این معنی

معنی کلمه مع هذا در ویکی واژه

با وجود این.

جملاتی از کاربرد کلمه مع هذا

مع هذا اگر طبیب حاذق را بیماریی پدید آید معالجت خود نشاید که کند نظر او ببیماری تفاوت کرده باشد او را هم طبیبی سلیم النظر صحیح البدن باید تا معالجه او مفید بود و اگر نه از طبیب بیخمار معالجه بصواب نیابد «طبیب یداوی و الطلبیب مریض». بیت
قوله: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ، ای لو صبروا عما فعلوا و انظروا خروجک، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ، فی دینهم بما ینالون من الثواب فی تعظیم نبی اللَّه و فی دنیاهم بما یکون فی ذلک من الدلالة علی وفور عقلهم باستعمال السکینة و الوقار، وَ اللَّهُ غَفُورٌ، ای مع هذا غفور لمن تاب منهم، رَحِیمٌ فی قبول التوبة.
ماه را آن کلف که در روی پدید آمد سبب آن بود که انگشت نمای و دیده زده هر اهل و نااهل گشت. خرشید چسون این واقعه بدید دور باش نورپاش در روی او باش کشید تا اگر مردمک دیده‌ای خام طمعی کند سر نظرش را بتیغ اشعه بردارد لاجرم بسلامت بماند. اما مع هذا ماه را آفت از دیده دیده‌وران رسید و خرشید تیغ از برای بینایان بر کشید: «که از خرشید جز گرمی می‌نبیند چشم نابینا».
هر کسی چون عزم جایی و سفری می‌کند او را اندیشهٔ معقول روی می‌نماید «اگر آنجا روم مصلحت‌ها و کارهای بسیار میسّر شود و احوال من نظام پذیرد و دوستان شاد شوند و بر دشمنان غالب گردم.» او را پیشنهاد این است و مقصود حق خود چیزی دگر. چندین تدبیرها کرد و پیشنهادها اندیشید یکی میسّر نشد بر وفق مراد او؛ مع هذا بر تدبیر و اختیار خود اعتماد می‌کند.