مظل
معنی کلمه مظل در فرهنگ معین
معنی کلمه مظل در فرهنگ عمید
معنی کلمه مظل در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مظل
شب حوادث ایّام نیک مظلم بود ز ماه رایت تو گشت ناگهان روشن
تا ببری از دل ظالم غبار گردن مظلوم کنی زیر بار
او صانع این جنبش و جنبش سبب او محتاج غنی چون بود و مظلم انور؟
میکند خلق بزرگان در هواخواهان اثر ابرها مظلم ز روی تلخ دریا میشود
جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب
دوزخ درویش و مظلومم کنون وای آنک یابمش ناگه زبون
نه منعم بدرویش کردی نگاه نه ظالم به مظلوم دادی پناه
برمن آمد آراسته به هم رخ و زلف یکی چو لیله مظلم یکی چو بدر منیر
هر کس رهی دگرت نمودند نو به نو از یکدیگر بتر به سیاهی و مظلمی
تو گر چوب ستم، مظلوم شمشیر دعا دارد ترا کی ای ستمگر، رنگی از دلهای خون باشد؟!