معنی کلمه مطموره در لغت نامه دهخدا
آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره
چون دسته طنبوره ، گیرد شجر از چنگل.منوچهری.بفرمود تا او را بند بر نهادند و به مطموره ای بازداشتند. ( اسکندرنامه قدیم ، نسخه سعید نفیسی ). و اجزاء او از هم جدا کردند و لشکر او را در مطموره ای بازداشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 100 ). چون این رسالت ایراد کردند سفیر فایق را بگرفتند و در مطموره بازداشتند و رسول ابوعلی را بنواختند و بروجهی جمیل گسیل کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 156 ). و دیگر اسیران را غلها بر گردن بسته به غزنه فرستاد و در مطموره ها بازداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 406 ).