معنی کلمه مطران در لغت نامه دهخدا
چو زنار قسیس شد سوخته
چلیپای مطران برافروخته.فردوسی.نشستنگه سوگواران بدی
بدو در سکوباو مطران بدی.فردوسی.سالار بار مطران مه مرد جاثلیق
قسیس باربرنه و ابلیس بدرقه.سوزنی ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ).دبیرستان کنم در هیکل روم
کنم آئین مطران را مطرا.خاقانی.ز آه ایشان گه الف چون سوزن عیسی شده
گاه همچون حلقه زنجیر مطران آمده.خاقانی.ماه نو را نیمه قندیل عیسی یافتند
دجله را پر حلقه زنجیر مطران دیده اند.خاقانی.پس پرده مطرانی آذرپرست
مجاور سر ریسمانی به دست.سعدی ( بوستان ).