معنی کلمه مطالعه در لغت نامه دهخدا
- مطالعه نفس ؛ فرورفتن در خود. مشاهده درون. بررسی معرفت بوسیله خود معرفت. و رجوع به لاروس و روانشناسی از لحاظ تربیت تألیف دکتر سیاسی شود.
|| به اندیشه خواندن نامه ای را بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم بی آواز خواندن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). قرائت. مطالعه کتاب ، خواندن کتاب. ( ناظم الاطباء ) : و معلوم است که مطالعه کتب و گزیدن سخنها و شرح دادن... در میان این زحمت ممکن نباشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). پدر منزوی گشت و ملک بدو بازگذاشت و به مطالعه کتب و مجالست اهل ادب پرداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337 ). || ( اِ ) مکتوب. مرقومه. نامه. صاحب فلان بداند که مطالعه او رسید و بر رأی ما عرضه کردند. ( عتبةالکتبه ). گفت که [ ابوالمعالی هبةاﷲ ] در سال گذشته مطالعه به امیرالمؤمنین نوشتم مشتمل بر اینکه امسال سعی نمودم و ارتفاعات را ضبط کردم. دوازده هزار حاصل شد. ( تجارب السلف ). [ خلیفه ] آن مطالعه را جوابی فرمود مشتمل بر نوازش. ( تجارب السلف ). مطالعه دیگر به امیرالمؤمنین نوشتم و مقدار حاصل بنمودم خلیفه جواب مطالعه فرمود مشتمل بر استمالت. ( تجارب السلف ). || ( اصطلاح عرفانی ) عبارت از توفیقات حق تعالی مرعارفین راست. ( اصطلاحات شاه نعمت اﷲ ) ( ازفرهنگ مصطلحات عرفا ). توفیقات حق بدون طلب و سؤال در حق عارفان که تحمل بار سنگین خلافت را کرده اند، درآنچه به حوادث کون باز گردد. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مطالعت و مطالعة شود.