مطاف

معنی کلمه مطاف در لغت نامه دهخدا

مطاف.[ م َ ] ( ع اِ ) جای طواف کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جای طواف کردن و جای گرداگرد گشتن و طواف کردن. ( آنندراج ). جای گرداگرد گشتن و طواف کردن. ( غیاث ). طواف گاه. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) : سر کوی ما مطاف او است و گرد در و دیوار ما کعبه طواف او.( سندبادنامه ص 195 ). و از هر جانب مرزبانان و سرداران ولایات احترام حریم ابهت و جلالت که مطاف ملوک عصر وملاذ سلاطین اطراف بود... ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 366 ).
مطاف. [ م َ ] ( ع مص ) ( از «طی ف » ) آمدن خیال در خواب. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( از ناظم الاطباء ).آمدن خیال در خواب و وسوسه. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه مطاف در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جای طواف کردن .

معنی کلمه مطاف در فرهنگ عمید

جای طواف کردن، محل گردش و دور زدن.

معنی کلمه مطاف در فرهنگ فارسی

جای طواف کردن، محل گردش و دورزدن
( اسم ) جای طواف محل دور زدن و گردش کردن طوافگاه : و از هر جانب مر زبانان و سرداران و لایات احترام حریم ابهت و جلالت - که مطاف ملوک عصر و ملاذ سلاطین اطراف بود - بعقد اخلاص بسته می پرسیدند ...
آمدن خیال در خواب آمدن خیال در خواب و وسوسه .

معنی کلمه مطاف در ویکی واژه

جای طواف کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه مطاف

بود قبه ی پاکش اندر زمین مطاف ملک همچو عرش برین
رقم زد از پی تاریخ سال کلک بهار که‌: «‌باد این هنرستان مطاف علم و هنر»
آئین دیرباز دگرگونه گشت و شد وارون طواف‌ها و دگرگون مطاف‌ها
ای تربت مطهر تو خلق را مطاف! کویت به از بهشت برین است بی خلاف
پس از طواف تو چو رو به کربلا آرم در آن مطاف اجل تنگ گیردم به کنار
هزار بار به کعبه نجف شرف دارد که خاک تربت پاکش مطاف آدم شد
حرص را کیسۀ انعام تو گشتست مثال چرخ را در گه اقبال توگشتست مطاف
مطاف باز در خورد مگس نیست سمای دل بود بام هوس نیست
روضه ای را که مطاف ملک است بر درش جای زمین بوس نماند
کعبه را قبله ی رخ تو مزار سدره را سدّه در تو مطاف