مطار

معنی کلمه مطار در لغت نامه دهخدا

مطار. [ م َ] ( ع مص ) پریدن. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) :
صد هزاران سال بودم در مطار
همچو ذرات هوا بی اختیار.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 355 ). || ( اِ ) جای پریدن. ( غیاث ). محل پریدن. ( ناظم الاطباء ) :
تا شما بی من شبی خفاش وار
پرزنان پرید گرد این مطار.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 362 ).سوی خود کن این خفاشان را مطار
زین خفاشیشان بخر ای مستجار.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 402 ).کآنچه می کاری نروید غیر خار
و این طرف پری نیابی زو مطار.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 407 ).وای اگر برعکس بودی این مطار
پیش تو گلزار و پیش خویش خار.مولوی.|| در تداول عرب زبانان معاصر به معنی فرودگاه است.
مطار. [ م ُ ] ( ع ص ) تیزخاطر. فرس مطار؛ اسب تیزخاطرو چست و چالاک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پرانیده شده. || شکسته و شکافته. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مطار. [ م َطْ طا ] ( ع ص ) شتاب و نیک دونده. ( منتهی الارب ). فرس مطار؛ اسب تیزرو. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مطار. [ م ُ / م َ ] ( اِخ ) رودباری است نزدیک طایف. ( منتهی الارب ) : و از آنجا به حصاری رسیدیم که آن را «مطار» می گفتند و از طائف تا آنجا دوازده فرسنگ بود. ( سفرنامه ناصرخسرو چ برلن ص 117 ).

معنی کلمه مطار در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پریدن . ۲ - (اِمص . ) پرش ، پرواز. ۳ - (اِ. ) محل پریدن .

معنی کلمه مطار در فرهنگ عمید

۱. پرواز.
۲. (اسم ) جای پرواز.

معنی کلمه مطار در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) پریدن . ۲ - ( اسم ) پرش پرواز : تا اگر مرغ روحم قصد مطار سدره کند قفص کالبدهم در دولت خان. مرو بماند . ۳ - ( اسم ) محل پریدن . توضیح امروزه در عربی بمعنی فرودگاه هواپیمااستعمال شود : مطار بغداد . ۴ - چاه فراخ دهانه .
رودباری است نزدیک طایف

معنی کلمه مطار در ویکی واژه

پریدن.
پرش، پرواز.
محل پریدن.

جملاتی از کاربرد کلمه مطار

کاینچ می‌کاری نروید جز که خار وین طرف پری نیابی زو مطار
کی عرصه دو کون مطار آیدش اگر از بام آستان تو پرّد یکی حمام
مطار طایر فکرت نه در حضیض ثنایت رسد، اگر چه برآید به بام عرش معلی
هوای عرصهٔ جاهش مطار طایر دولت فضای‌ کعبهٔ قدرش مطاف زایر احسان
اسکت و افتح جناح عشق حان الجولان فی المطار
گر همی‌پرم همی‌بینم مطار ور همی‌گردم همی‌بینم مدار
مرغ دل علیل را شهپر جبرئیل را غیر بهشت روی تو نیست مطار ای صنم
نبسو پای غول مطالش بآزمون نبسو بال و هم مطارش بامتحان
و ارتفاعی به فیض همته کارتفاع الریاض بالامطار
زهی پریده ز سر حد فضل و افسر تو پر مطار قیاس و پی خیال حدود