مطابقه

معنی کلمه مطابقه در لغت نامه دهخدا

مطابقه. [ م ُ ب َ ق َ / ب ِ ق ِ ] ( از ع ، اِمص ) مطابقة. مطابقت. با کردن و نمودن و داشتن و جز اینها صرف شود. و رجوع به مطابقة و مطابقت شود.

معنی کلمه مطابقه در فرهنگ معین

(مُ بِ قِ ) [ ع . مطابقة ] (مص ل . ) برابر کردن ، با هم برابر کردن دو چیز.

معنی کلمه مطابقه در فرهنگ عمید

= متضاد

معنی کلمه مطابقه در فرهنگ فارسی

مطابقت: برابرکردن، برابرکردن دوچیزباهم، ونیزنام صنعتی است درشعر(صنعت متضاد )
۱ - ( مصدر ) اتفاق کردن متحد شدن . ۲ - مقابل کردن چیزی است بمثل آن . ۳ - ( اسم ) اتفاق اتحاد . ۴ - مقابله ٠
یکی را بر دیگری پوشیدن طابق بین قمیصین .

معنی کلمه مطابقه در فرهنگستان زبان و ادب

{agreement} [زبان شناسی] رابطۀ صوری میان دو سازۀ نحوی در یک ساختار زبانی

معنی کلمه مطابقه در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:تضاد (ادبیات)

معنی کلمه مطابقه در ویکی واژه

مطابقة
برابر کردن، با هم برابر کردن دو چیز.

جملاتی از کاربرد کلمه مطابقه

۲. عدم مطابقه فعل با مفعول: حضور واژه‌بست
پس از مطابقه گفتم که این مبال تمیز فراخور خرد و ذوق هیئت وزراست