مضیف

معنی کلمه مضیف در لغت نامه دهخدا

مضیف. [ م ُ ض َی ْ ی َ ] ( ع ص ) مهمان. ( از ذیل اقرب الموارد ).
مضیف. [ م ُ ض َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) صاحب منزل. ( از ذیل اقرب الموارد ).
مضیف. [ م ُ ] ( ع ص ) آنکه می خماند و میل میدهد. || مهماندار و خداوند مهمانخانه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مضیف در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جای پذیرایی از مهمان ، محل ضیافت .

معنی کلمه مضیف در فرهنگ عمید

مهماندار.
محل ضیافت، جای پذیرایی مهمان.

معنی کلمه مضیف در فرهنگ فارسی

محل ضیافت، جای پذیرایی مهمان
۱- ( صفت ) مهمانی دهنده میزبان : مضیف بطلب او فرستاد که سازبرگیر و ساعتی حاضر شو ...

جملاتی از کاربرد کلمه مضیف

یک شبی پروانگان جمع آمدند در مضیفی طالب شمع آمدند
با دوستان در بوستان از سر طیشی عیشی می کردیم، هر روز مضیفی تازه روی میدیدم و هر شب حریفی خوشخوی میگزیدم.
که ما بندگان ضعیف توایم همه میهمان در مضیف توایم
الا لااری الله عباده مضیف سراه بنی باهله
در مدتی که در آن دیار میمون و باغ همایون بودم ساعتی بی مضیف تازه روی و دمی بی میزبان خوشخوی نبود، از تنعم و آسایشی که داشتم پنداشتم که در خانه و کاشانه خویشم و نزیل آستانه خویش.