مضمن

معنی کلمه مضمن در لغت نامه دهخدا

مضمن. [ م ُ ض َم ْ م َ ] ( ع ص ، اِ ) شعر با تضمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شعر تضمین شده و شعری که در وی از شاعر دیگر شعر داشته باشد. ( ناظم الاطباء ). || بیتی که موقوف بر بیت دوم باشد در معنی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیتی که در معنی موقوف به بیت دیگر باشد. ( ناظم الاطباء ). || شیری که در پستان بود. || آبی که در کوزه یا آوند بود. ( ازذیل اقرب الموارد ). || آوازی که تا دیگری بدو نپیوندد به فهم نیاید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).
مضمن. [ ] ( ع ص ) در بیت زیر از مسعودسعد این کلمه ، نکته ، نادره ، مضمون معنی میدهد و ضبط آنهم روشن نیست :
نیست از گفته تو یک نکته
که درو صد هزار مضمن نیست.مسعودسعد ( دیوان چ یاسمی ص 538 ).

معنی کلمه مضمن در فرهنگ معین

(مُ ضَ مَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - در ضمن آمده . ۲ - بیتی که معنی آن موقوف به بیت بعد باشد.

معنی کلمه مضمن در فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) شعری که شاعر در آن از شاعر دیگر شعری آورده باشد.
۲. [قدیمی] تضمین شده.

معنی کلمه مضمن در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - در ضمن آمده . ۲ - بیتی که معنی آن موقوف به بیت بعد باشد موقوف المعانی مدرج . ۳- بیتی مبتنی بر تضمین .
نکته نادره

معنی کلمه مضمن در ویکی واژه

در ضمن آمده.
بیتی که معنی آن موقوف به بیت بعد باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه مضمن

نیست از گفته تو یک نکته که درو صد هزار مضمن نیست