مضج

معنی کلمه مضج در لغت نامه دهخدا

مضج. [ م ُ ض ِج ج ] ( ع ص ) بانگ و ناله کشنده. ( آنندراج ). فریاد کننده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
خفض و رفع این مزاج ممتزج
گاه صحت گاه رنجوری مضج.مولوی.

معنی کلمه مضج در فرهنگ معین

(مُ ض ) [ ع . ] (اِفا. ) ناله کننده .

معنی کلمه مضج در فرهنگ عمید

ناله کننده.

معنی کلمه مضج در فرهنگ فارسی

( اسم ) ناله کننده

جملاتی از کاربرد کلمه مضج

کوی مغان بهشت جهان مضجع علی کز حب او به جان و دل آرام داده‌ایم
بعضی صحابه که حاضر بودند سوگند یاد کردند که گویی هرگز این آیت نشنیده بودیم، و از آسمان به مصطفی (ص) فرو نیامده بود تا آن روز که از بو بکر شنیدیم، و دانستیم که حق است و راست آنچه بو بکر گفت! قوله: وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ تقدیره و ما کانت نفس لتموت. إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ای بقضاء اللَّه و قدره. «کتابا» ای کتب اللَّه فی ذلک کتابا. «مؤجّلا» الی اجله الّذی قدّر له، فرا هزیمتیان روز احد میگوید که: این مرگ بقضاء و قدر و نبشته ما است. آنچه نبشتیم و تقدیر کردیم، بنگردد و نه هر که بهزیمت شود و از جنگ بگریزد در زندگی وی بخواهد افزود. پس چرا هزیمت بر خود افکندید، و پشت بدادید؟ همانست که گفت: لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ. و قال النّبیّ: «فرغ اللَّه الی کلّ عبد من خمس: من اجله و عمله و اثره و مضجعه و رزقه، لا یتعدّاهن عبد».
مضجع دشمنت بشرط وفات صدر ایوان ربع مسکون باد
وزیر بر زبر تخت زر نهاده نهالی من ستم‌زده از خاک کرده مضجع و مرقد
آرامگاه، به معنی مرقد، مدفن، مزار یا مقبره است. مرقد به معنای محل دفن نیز می‌باشد؛ بر مبنای تشیع: به مدفن امامان، علماء و شهیدان گفته می‌شود؛ همچنین، بقعه دارای نام‌های دیگری هم می‌باشد همانند: مضجع، مزار، آستان و تربت.
خفض و رفع این مزاج ممترج گاه صحت گاه رنجوری مضج
نرگس مست چو از خواب سرش بر ناید نتواند که کنون رخت بمضجع نکشد
پسرش را بگو بگور پدرش برد الله مضجعه بنویس
روی البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول اللَّه (ص) فی جنازة رجل من الانصار فانتهینا الی القبر و لمّا یلحد فذکر حدیثا طویلا فقال فیه، اذا انتهی الی العرش کتب کتابه فی علیّین و یقول الرّب تبارک و تعالی ردّوا عبدی الی مضجعه فانّی وعدته انّی منها خلقتهم و فیها اعیدهم و منها اخرجهم تارة اخری، فیرد الی مضجعه.
که باشد مضجع سلطان هشتم بچرخ هشتمین دارد تقدم