مصیب

معنی کلمه مصیب در لغت نامه دهخدا

مصیب. [ م ُ ] ( ع ص ) تیر به نشانه رسیده. || درست گوینده.مردی که قول و فعل و رای او صواب باشد. ( ناظم الاطباء ). || برصواب رفته. صوابکار. درستکار. ضد مخطی. ضد خاطی. مقابل مخطی. ( یادداشت مؤلف ) : رای هر یک بر این مقرر که من مصیبم. ( کلیله و دمنه ). در امضای این کار مصیب نبودم. ( کلیله و دمنه ).
نیست در علم سخنرانی و در درس سخا
مفتیی چون تو مصیب و ناقدی چون تو بصیر.سوزنی.من که در این شیوه مصیب آمدم
دیدنی ارزم که غریب آمدم.نظامی.|| نیک رسنده به حقیقت چیزی و یا کاری. ( از آنندراج ). رسنده. ( ناظم الاطباء ). || صواب یابنده. ( از آنندراج ). اصابت کننده. ( ناظم الاطباء ) : تا طبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسد در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد و علت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود. ( چهارمقاله ص 107 ). || درست عمل. || راست و درست : ملوک را یکی از رأیهای صائب و تدبیرهای مصیب آن است که... ( کلیله چ مینوی ص 193 ).

معنی کلمه مصیب در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) راستکار، صواب یابنده .

معنی کلمه مصیب در فرهنگ عمید

۱. اصابت کننده.
۲. راست ودرست عمل کننده، راست کار.
۳. راست ودرست گوینده.

معنی کلمه مصیب در فرهنگ فارسی

اصابت کننده، راست ودرست کننده، راست ودرست گوینده، راستکار
۱- ( اسم ) نیکرسنده بحقیقت امری صواب یابنده اصابت کننده مقابل مخطی : تاطبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسدئ در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد وعلت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود . ۲ - درست گوینده . ۳ - درست عمل درستکار . ۴ - راست و درست .

معنی کلمه مصیب در فرهنگ اسم ها

اسم: مصیب (پسر) (عربی) (تلفظ: mosib) (فارسی: مصيب) (انگلیسی: mosib)
معنی: آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار، ( در قدیم ) آن که حقیقت امری را دریافته است، صواب کار، در مقابلِ مخطی

جملاتی از کاربرد کلمه مصیب

شما سفارش می‌کنید که ما خلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آنکه من چنین خطایی بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود. ملت ما که این همه مصیبت کشید و این همه خون داد برای آن است که از زیر بار رژیم سلطنتی و سلسله پهلوی خارج بشود. (...) و اما قضیه اینکه آرامش باشد، ما همیشه می‌خواهیم مملکت آرام باشد و مردم با آرامش زندگی کنند. اما به دست آوردن آرامش با وجود شاه امکان ندارد. (...) آقای کارتر اگر حسن نیت پیدا کرده‌اند و می‌خواهند آرامش باشد و خون‌ها ریخته نشوند خوب است که شاه را ببرند و دولت (بختیار) را هم پشتیبانی نکنند و به میل ملت که این امر مشروعی هست و خواسته‌است و از میل ملت جلوگیری نکنند.
در دیار ما مصیبت دوستی عامست، عام کز چراغی مرده در یک شهر ماتم می‌شود
ای دل تا کی مصیبت‌افزا گردی ای خون شده چند درد پیما گردی
چون مو ز شرم سوخته با آنکه کلک من در بسط این مصیبه بسی تر زبان فتاد
بنابر روایتی که قرشی از مَناقِب و بِحارُالْاَنوار نقل کرده‌است، یکی از هدیه‌هایی که در این روز به کاظم تقدیم شد، شعری بود که در مصیبتِ حسین بن علی سروده شده بود و توسط پیرمردی فقیر خوانده شد. وقتی منصور هدایای جمع‌شده را به کاظم بخشید، او همهٔ آن‌ها را به پیرمردِ فقیر تقدیم کرد.
زین مصیبت فغان به بزم یزید پیش چشم زنان و طفلانش
من از فلک به تو نالم که از دشمن و دوست چو از فلک به مصیبت همی رسند و به سور
«بعد از ۲۵ سال تلاش و مصیبت سر انجام نظرات خوب در آلمان به سوی من جلب شد و درب‌های بسیاری به سوی من باز شد.»
آن سیه روزم که از هر جا که خیزد سیل غم در مصیبت خانه ام افشاند از دامن غبار
رفت و در ماتم و مصیبت او از زمین شد بلند تا کیوان
چون به مصیبت از ازل رفت همی قضای من چیست مصیبت دگر ساز طرب برای من
مردم فقیر در کشورهای در حال توسعه معمولاً مظنون به ایجاد بحرانهای اقتصادی، درگیریها و مصیبتها هستند و این به نوبه خود ممکن است باعث ایجاد فقر بیشتری برای آنها شود.
نیست یک دل کز وقوع این مصیبت داغ نیست گریه فرض عین هفتاد و دو ملت زین عزاست
که همچون تو مصیبت دیده ترشد که خشکت لب شدست و دیده تر شد