مصطلح

معنی کلمه مصطلح در لغت نامه دهخدا

مصطلح. [ م ُ طَ ل َ ] ( ع ص ) اصطلاح شده. و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه مردم بر آن اتفاق دارند. ( ناظم الاطباء ). معنایی شایع نزد گروهی از مردم غیر از معنی حقیقی کلمه. مقرر. ( یادداشت مؤلف ). اصطلاح شده : و دیگر آنکه اطلاق به حسب اصل صناعتی بود و آن را مصطلح خوانند چنانک اطلاق لفظ قدیم بر کهنه به وضع و برآنچه وجودش را اولی نبود بحسب اصطلاح. ( اساس الاقتباس ص 12 ). || معنایی که در محاورات مردم معمول باشد. معنای متداولی. ( ناظم الاطباء ).
- غلط مصطلح ؛ واژه ای که مردم آن را به صورت غیرصحیح تلفظ کنند. اصطلاحی که تلفظیا کتابت آن به غلط در میان مردم متداول است مانند مصمم [ م ُ ص َم ْ م ِ ] که به غلط مصمم [ م ُ ص َم ْ م َ ] گویند یا ثُبات بجای ثَبات. رجوع به اصطلاح شود.

معنی کلمه مصطلح در فرهنگ معین

(مُ طَ لَ ) [ ع . ] (اِمف . ) اصطلاح شده . واژه ای که بین مردم غیر از معنی حقیقی خود برای موضوع خاصی متداول شده باشد.

معنی کلمه مصطلح در فرهنگ عمید

کلمه ای که در زبان جمعی از مردم غیر از معنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد، اصطلاح شده.

معنی کلمه مصطلح در فرهنگ فارسی

کلمهای که درزبان جمعی ازمردم غیرازمعنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد
( اسم ) کلمهای که نزد گروهی بمعنی - غیر از معنی حقیقی - بکار رود اصطلاح شده : ودیگر آنکه اطلاق بحسب اهل صناعتی بود و آنرا مصطلح خوانند چنانک اطلاق لفظ قدیم بر کهنه بوضع و بر آنچه وجودش را اولی نبود بحسب اصطلاح .

معنی کلمه مصطلح در ویکی واژه

اصطلاح شده. واژه‌ای که بین مردم غیر از معنی حقیقی خود برای موضوع خاصی متداول شده باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه مصطلح

ترا به یک دو خط مصطلح فضولی چیست؟ اصول علم لدنی به بی اصولی چیست؟
وی مانند بسیاری از مراجع و فقهای شیعه منتقد فلسفه و عرفان و تصوف مصطلح متداول در بین برخی علمای شیعه است و گاه انتقادهایی تند دارد بگونه‌ای که در حاشیه درس خارجش، خطاب به طلبه‌ای که در مورد عرفان و فلسفه از وی پرسیده بود، گفت: «عرفان پیش من است، همهٔ مولوی را می‌خواهید پیش من است، هرجا را می‌خواهید برایت می‌گویم، فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر از هرجا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می‌گویم، اما همه‌اش کشک است. هرچه هست در قرآن و روایات است.»
اروس در مفهومی که افلاطون تعریف کرد، با آنچه این کلمه در یونانِ آن روزگار مصطلح بود، تفاوت زیادی داشت. همچنین با معنای این کلمه در ادبیات و شعر معاصر تفاوت داشت. از نظر افلاطون، اروس نه صرفاً عشقی انسانی است و نه صرفاً عشق الهی: چیزی حد واسط این دو است که او آن را دایمون می‌نامد.
اما بعد: این کلماتی چند است، از مصطلحات و نبذه‌ای از مشهورات که در میان طایفۀ متصوفه- ایدهم اللّٰه بتوفیقه- در نثر و نظم وارد و واقع است و در این رساله آن بر سه مطلب بنا افتاد.
در علم خدا سخنورانیم گسترده مصطلح نخوانیم