معنی کلمه مصحف در لغت نامه دهخدا
همه بزرگان حال از منجمان پرسند
خدایگان زمانه ز مصحف و قرآن.فرخی.چندین از زهاد و پارسایان بر مصلی نماز نشسته و مصحف ها در کنار بکشته بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 471 ). اگر قرآن به قول این گروه قدیم است و خدای یکی است پس قرآن با خدای دو بوند نه یکی ، و چون قرآن این آیتهای مفصل مقروء مکتوب است پس بهری از خدای تعالی اندر مصحف است. ( جامعالحکمتین ص 222 ).
تأویل باﷲ نمودی تو را
رهبرت ار مصحف کوفیستی.ناصرخسرو.عثمان رضی اﷲعنه در خانه نشسته بود و مصحف در پیش نهاده قرآن می خواند. ( مجمل التواریخ و القصص ).
چو تو در مصحف از هوا نگری
نقش قرآن تو را کند در بند.سنائی.مظلوم چون به خانه زندیق مصحفم
محروم چون ز چشمه حیوان سکندرم.جمال الدین عبدالرزاق.شریف معنی وحی است اگرنه در صورت
به خط و جلد ز یک نسبتند مصحف و زند.اثیرالدین اخسیکتی.خاک درگاهش به عرض مصحف است
جای سوگند کیان در شرق و غرب.خاقانی.کعبه ما طرف خم ، زمزم ما درد خام
مصحف ما خط جام ، سبحه ما نام صبح.خاقانی.بوسه بر سنگ سیاه و مصحف روشن دهم
گرچه چون کوثر همه تن لب شود اجزای من.خاقانی.آتش ز من بنهفت دم کز زندخوانم دید کم
مصحف ز من بگریخت هم کز اهل ایمان نیستم.خاقانی.سوگند می خورد که نبوسد بجز دو جای
یا مصحف معظم یا سنگ کعبه را.خاقانی.مصحف و شمشیر بینداخته
جام و صراحی عوضش ساخته.نظامی.هرگز ندید هیچکس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی.عطار.سالها گوید خدا آن نان خواه