مصباح

معنی کلمه مصباح در لغت نامه دهخدا

مصباح. [ م ِ ] ( ع اِ ) چراغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 89 ) ( مهذب الاسماء ) ( از آنندراج ) ( غیاث ). سراج. لنتر. چراغ افروخته. ج ، مصابیح. ( دستور اللغة ) :
چو روز بود مرا آفتاب من بودی
چو شب درآمد دایم تو بودیَم مصباح.مسعودسعد.زده خیمه ای دیدم اندر صحاری
درخشان چو در دیر مصباح ثاقب.
( منسوب به حسن متکلم ، از معزی یا برهانی ).
مصباح امم امام احمد
مفتاح همم همام اکرم.خاقانی.هرچه جز نورالسموات از خدایی عزل کن
گر تو را مشکات دل روشن شد از مصباح لا.خاقانی.ای گوهر کمالت مصباح جان آدم
خورشید امر پخته در شش هزار سالش.خاقانی.نه ماهه ره بریده مهی نو به ره در است
کآید چو ماه چارده مصباح هفت و چار.خاقانی.نور مصباح است داد ذوالجلال
صنعت خلق است آن شیشه وْ سفال.مولوی.این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشن تر است.مولوی.|| نوک فتیله چراغ. ( یادداشت مؤلف ). || مشعل. ( یادداشت مؤلف ). || ستاره. ( دهار ) ( دستوراللغه ادیب نطنزی ). || کاسه بزرگ که صبوح کنند با آن. ج ، مصابیح. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). پیاله ای که در آن صبوحی خورند. ( غیاث ). || ( ص ) ماده شتری که تا آفتاب بلند نشود از خوابگاه برای چریدن برنخیزد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آن شتر که چرا نکند تا روز دور برآید. ( مهذب الاسماء ). || سنان پهنا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سنان پهن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مصباح در فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) چراغ . ج . مصابیح .

معنی کلمه مصباح در فرهنگ عمید

۱. چراغ.
۲. ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند.

معنی کلمه مصباح در فرهنگ فارسی

چراغ ، ظرف یاقدح که در آن صبوحی بخورند .

معنی کلمه مصباح در فرهنگ اسم ها

اسم: مصباح (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mesbāh) (فارسی: مِصباح) (انگلیسی: mesbah)
معنی: چراغ، وسیله ای روشنایی بخش، بیشتر به چراغهای قدیمی گفته می شود

معنی کلمه مصباح در دانشنامه آزاد فارسی

مِصْباح
(در لغت به معنی چراغ) در اصطلاح عرفان، هر آنچه فراراه سالک، همچون چراغ، به روشنگری بپردازد و دقایق سلوک را به او بنمایاند. گذشته از خود حضرت حق، که هادی و ولیّ مؤمنان است، و از این رو مصباح اعظم و شمس عالم نامیده می شود، گاه به همین اعتبار، به شیخ نیز عنوان مصباح داده اند.

معنی کلمه مصباح در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَصَابِیحَ: چراغها (جمع مصباح)
ریشه کلمه:
صبح (۴۵ بار)
«مصباح»، به معنای خود «چراغ» است که معمولاً با فتیله و یک مادّه روغنی قابل اشتعال افروخته می شده است.

معنی کلمه مصباح در ویکی واژه

چراغ.
اسم الت .
مصابیح.

جملاتی از کاربرد کلمه مصباح

سید ابوالفضل مصباح‌التولیه (۱۲۷۳ قم - ۵ مرداد ۱۳۵۸ قم) که نام خانوادگی تولیت برگزید، تولیت حرم فاطمه معصومه در قم، بنیانگذار کتابخانه آستانه مقدس حضرت فاطمه معصومه و نماینده قم در مجلس شورای ملی بود.
از تو منور حرم اهل بیت یافته مصباح نبی از تو زیت
بود لطف تو مفتاح پی مخزن افراح سزد نور تو مصباح درین موطن اکدار
لب تو باده گساران روح را ساقیست رخ تو خلوتیان صبوح را مصباح
پس از انقلاب در آپارتمانی در محله پانزدهم پاریس زندگی کرد و به روزنامه‌نگاری و نوشتن مقالات برای نشریات فارسی ادامه داد. او به دعوت مصطفی مصباح‌زاده، بنیان‌گذار موسسه کیهان، زمانی که روزنامه کیهان لندن منتشر شد نگارش مقالات هفتگی را به عهده گرفت. پس از مرگ هوشنگ وزیری، احمد احرار سردبیری این نشریه را برعهده گرفت. همزمان گردآوری و انتشار سومین بخش از خاطرات اردشیر زاهدی به وی سپرده شد که او با دقت، این کار را انجام داد.
مصباح یزدی از حامیان اسلام بنیادگرایانه و طیف اصولگرا بود. او علی‌رغم باور به ریشه‌داشتن اصلاح‌طلبی در «نظام ارزشی اسلام»، از مخالفان جدی جریان اصلاح‌طلبی رایج در ایران بود، چنان‌که در حسینیه شهدای قم اصلاح‌طلبان را «احیاکنندگان سنت کفار ۲۵۰۰ سال پیش ایران» نامید. وی همچنین اصلاح‌طلبی با معیارهای مطرح شده از سوی رهبر جمهوری اسلامی را، مطلوب دانسته و بیان کرد که «این اصلاح‌طلبی را می‌خواهیم».
از خم و شیشه می صاف که مصباح هدیست ریز در جام که مفتاح بیان خواهد بود
بود مصباح یعنی عقل اول چو مشکوتیست او را ملک اسفل
مصباح سبل حیدر مصداق کلام الله آن واجب ممکن سیر آن وحدت کثرت کاه
دو تن از روحانیون حوزهٔ نجف تأثیر زیادی بر شخصیت محمدتقی بهجت گذاشتند: محمدحسین غروی اصفهانی و سید علی قاضی. او دربارهٔ محمدحسین غروی اصفهانی می‌گوید: (به نقل از مصباح)
ساقیا خیز و برافروز سبک مصباحی قفل اندیشه ی بی فایده را مفتاحی
او در دومین دوره تدریس اسفار توسط سید محمدحسین طباطبایی نیز شرکت داشته‌است. وی در جوانی به همراه محمد مفتح، محمدتقی مصباح یزدی، محمدرضا مهدوی کنی، محمدباقر باقری کنی، محمد امامی کاشانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محسن دانش آشتیانی، سید حسن میردامادی، بهجتی کرمانی، میرزا علی غفوری، جواد الهی کنی و میرزا حسین نوری به تحصیل و مطالعه دروس ریاضیات، فیزیک، شیمی، فیزیولوژی، زبان، زمین‌شناسی و اقتصاد پرداخت تا زبان جامعهٔ امروز، آموزش و پرورش امروز و دانشگاه امروز را هم بداند زیرا احساس کرده بود روحانی هر قدر در علوم حوزوی قوی باشد، باید زبان جامعهٔ روز و زبان دانشجویان را هم بداند.
مشک یابند ز مشکوت و صباح از مصباح ملح فهمند ز ملاح و سراج از سراج
سروش گفت به وحدت که عشق مصباح است بود تن تو چو مصباح و دل در او چو زجاج
خانه روشن به نور مصباح است روشن از نور او بود مصباح