مصادر

معنی کلمه مصادر در لغت نامه دهخدا

مصادر. [ م َ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصدر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به مَصْدَر شود.

معنی کلمه مصادر در فرهنگ معین

(مَ دِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مصدر.

معنی کلمه مصادر در فرهنگ عمید

= مَصدر

معنی کلمه مصادر در فرهنگ فارسی

کتابی است در مصادر عربی و ترجمه آن بفارسی تالیف ابی عبدالله محمد بن احمد الزوزنی ( ف. ۴۸۶ ه.ق ) .
جمع مصدر
(اسم ) جمع مصدر : ۱ - جاهای بیرون آمدن چیزها . ۲ - مصدرها . یا اسمائ مصادر . اسم مصدرها. یا مصادر امور . وزیران و رئیسان ادارات .

معنی کلمه مصادر در ویکی واژه

جِ مصدر.

جملاتی از کاربرد کلمه مصادر

آن پرده برطرف شد و حس خطا شعار شد در بر حقیقت واحد مصادره
تا بر کفت نتیجه احسان نوشته اند هر دم زمانه را کند از سر مصادره
لا هوتک موضح المصادر ناسوتک سلم الامانی
دل گرچه هست صدرنشین بی هوای تو در تنگنای سینه بود در مصادره
درین مشهد صدور این مصادر ندارد باعثی جز میل صادر
تو را رقیب بود دررکیب و وه که مرا بجان و دل زفراق و حسد مصادرت است
گردن سطبر کردی از سیم این و آن با سیلی و مصادره گردن ستبر به
بر اوضاع ابداع قادر بود صدور حکم را مصادر بود
اگر در پناه تو آید نگردد زباد بهاری مصادر شکوفه
و سخت وجیه‌ شد در این خدمت؛ و چون حاجب بزرگ‌ را در خراسان آن خلل افتاد، چنانکه بیارم، این آزاد مرد را مالی عظیم و تجمّلی بزرگ بشد و بدست ترکمانان افتاد و رنجهای بزرگ رسانیدندش و مالی دیگر بمصادره‌ بداد و آخر خلاص یافت و بحضرت بازآمد و اکنون بر جای است که این تصنیف میکنم و رکنی است قوی دیوان عرض را؛ و البته از صف شاگردی زاستر نشود، لاجرم تن‌آسان‌ و فرد میباشد و روزگار کرانه میکند و کس را بر وی شغل نیست‌، اگر عارضی معزول شود و دیگری نشنید. و همه خردمندان این اختیار کنند که او کرده است. او نیز برفت و بحاجب بزرگ پیوست و همگان سوی خراسان کشیدند .