مصابیح

معنی کلمه مصابیح در لغت نامه دهخدا

مصابیح. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مصباح. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 9 ). ج ِ مصباح که به معنی چراغ باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
پرده سوسن که مصابیح توست
جمله زبان از پی تسبیح توست.نظامی.مرابیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظلم و مجادیح امم بودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 309 ). تحیت فراوان بر یاران و اهل بیت او که مصابیح ممالک تقوی و مفاتیح ابواب ارشاد و هدی بودند. ( سلجوقنامه ظهیری ص 9 ).
این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشن تر است.مولوی.- مصابیح نجوم ؛ اعلام نجوم. شموس. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصابح شود.

معنی کلمه مصابیح در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مصباح ، چراغ ها.

معنی کلمه مصابیح در فرهنگ عمید

= مصباح

معنی کلمه مصابیح در فرهنگ فارسی

جمع مصباح
( اسم ) جمع مصباح چراغها : و تحیت فراوان بر یاران و اهل بیت او که مصابیح ممالک تقوی و مفاتیح ابواب ارشاد و هدی بودند...
جمع مصباح

معنی کلمه مصابیح در ویکی واژه

جِ مصباح ؛ چراغ‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه مصابیح

فاوقد لی مصابیحی و ناولنی مفاتیحی و غیرنی و سیرنی بجود کفک الساری
اشباح چو مشکوة شد ارواح زجاجات اعیان چو مصابیح بود روشن و لواح
دمی از مصابیح بی زیت ما شعاعی بمشکات انوار بر
از رای رزین در آن مصابیح وز فکر متین در آن مقالید
در صبوح خرد مصابیحی در فتوح هنر مفاتیحی
صدقوهم هم مصابیح الدجی اکرموهم هم مفاتیح الرجا
الحمیم فی القرآن علی وجهین: احدهما بمعنی القرابة کقوله: «وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»، و فی الشعراء «وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ»، و فی المصابیح «کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» ای قریب. و الوجه الثانی الحمیم الماء الحارّ کقوله: «یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ»، و فی الصافات «لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ»، و فی الرحمن «یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ» ای حار قد انتهی حرّه.
«خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ». در قرآن قوّة بر پنج وجه آید: یکی بمعنی عدد. چنان که در سورة هود گفت: «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی‌ قُوَّتِکُمْ» ای عددا الی عددکم، همانست که در سورة الکهف گفت، «فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ» ای بعدد من الرّجال، و در سورة النمل گفت: «نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ» ای عدد کثیر. وجه دوم قوّة بمعنی بطش است، چنان که در سورة المصابیح گفت: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» یعنی بطشا، و در سورة هود گفت: «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً» ای بطشا. وجه سوم قوّة بمعنی شدّت است، چنان که در سورة هود گفت: «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» ای الشدید الذی لا یضعف، جای دیگر گفت: «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»، و در سورة القصص گفت: «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ» یعنی اولی الشدة ، وجه چهارم قوة بمعنی سلاح و رمی چنان که در سورة الانفال گفت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» یعنی السّلاح و الرّمی، وجه پنجم قوّة بمعنی جدّ و مواظبت است، چنان که در سورة البقرة و در سورة الاعراف گفت: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ» یعنی خذوا ما فی التّوراة بالجد و المواظبة علیه، همانست که درین سورة گفت: «یا یَحْیی‌ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» ای بالجد و المواظبة، علیه «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» هاهنا التوریة. و قیل الوحی و الدّین و الحکم.
وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ ای بکواکب، و هی کبار النّجوم سمّیت مصابیح لاضاءتها. و المصباح، السّراج لاضاءته. وَ جَعَلْناها ای بعضها.
رویشان در دفع ظلمت ها مصابیح الظلم رایشان در حل مشکلها مفاتیح الهدی