مشک فام
معنی کلمه مشک فام در فرهنگ معین
معنی کلمه مشک فام در فرهنگ عمید
معنی کلمه مشک فام در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مشک فام
عالمی از آب و خاک او را قوام چون حرم اندر غلاف مشک فام
شب اندر جهان چادر مشک فام بگسترد بر روی زرین خیام
آسمان او دورنگ و افتابش مشک فام و آفتابش را سهیل و زهره ریزان از دهان
زد حلقه مشک فام و میگفت بگشای که بنده عنبر آمد
شبی چو زلف دلارام مشک فام و شبه سان بسان خط بتان تار و جعد خوبان تاران
گر زانک مشک ناب ز چین می شود پدید صد چین در آن دو سلسله ی مشک فام اوست
ز تو صاحب جراحت نرسد به هیچ راحت که علاوه بر ملاحت خط مشک فام داری
گیسوی مشک فامش، پیوند با رگ جان شمشاد خون خرامش، با شور حشر همدوش
آب حیات در رقم مشک فام ماست از خضر خامه، زندهٔ جاوید نام ماست
شادم ز دل که بسته زلف دوتای اوست دل بنده دو سلسله مشک فام او