مشهدی. [ م َ هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به شهر مقدس مشهد. || لقب کسی که مزار امام ثامن ، علیه الصلوةوالسلام را زیارت کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). مشهدی. [ م َ هََ ] ( اِخ ) تیره ای از ایل بویراحمدی کوه کیلویه فارس. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 ).
معنی کلمه مشهدی در فرهنگ معین
( ~ . ) (ص نسب . ) منسوب به مشهد. ۱ - مردم مشهد. ۲ - کسی که به زیارت مشهد مقدس رفته .
معنی کلمه مشهدی در فرهنگ عمید
۱. از مردم مشهد. ۲. مربوط به مشهد: خربزۀ مشهدی. ۳. تهیه شده در مشهد. ۴. ویژگی کسی که به زیارت مرقد امام رضا (در مشهد ) رفته باشد.
معنی کلمه مشهدی در فرهنگ فارسی
(صفت ) منسوب به مشهد : ۱ - از مردم مشهد ۲- کسی که بزیارت مشهد مقدس رفته ( ولو یک بار ) . تیره از ایل بویر احمدی کوه گیلویه فارس
معنی کلمه مشهدی در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] مشهدی (ابهام زدایی). مشهدی ممکن است اشاره به اشخاص ذیل باشد: • باذل مشهدی، میرزامحمد رفیع معروف به رفیع خان، متخلص به باذل مشهدی، از امرا و پارسی گویان شبه قاره هند در قرون یازدهم و دوازدهم• خواجه حسین ثنایی مشهدی، قصیده سرای قرن دهم، متخلص به ثنایی• فضل الله آل داود بدایع نگار مشهدی، بدایع نگار، فضل اللّه آل داوود مشهدی (خراسانی)، نویسنده و شاعر قرن چهاردهم • سادات پشت مشهدی، خاندانی از علما و فضلای شیعی قرن دوازدهم و سیزدهم• محمد بن جعفر مشهدی، معروف به ابن مشهدی از عالمان جلیل القدر شیعی• میرزا محمد مشهدی قمی، از علمای امامی قرن دوازدهم هجری
معنی کلمه مشهدی در ویکی واژه
(صفت نسبی، منسوب به مشهد، مرکز استان خراسان رضوی) از مردم مشهد. مربوط به مشهد: خربزه مشهدی. تهیهشده در مشهد. ویژگی کسی که به زیارت مرقد امام رضا (در مشهد) رفته باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه مشهدی
منظور در هر منظری مشهور در هر مشهدی مشهور در هر مشهدی منظور در هر منظری
بر ویست این شغل چون بر یوسف سراج شاهی با وی است این کار چون با مشهدی باقر وکالت
چه گویم، گورش القصّه نشان خواست بزینت مشهدی کرد آن زمان راست
- تو کنسرت میخواهی، مشهدی نباش، برو یک شهر دیگر زندگی کن
لهجههایی مانند اصفهانی، یزدی، شیرازی و … تفاوتهای ساختاری با فارسی معیار دارند، در حالی که در گویش مشهدی تنها در برخی آواها و تکیهها با فارسی معیار متفاوت است.
همگی دیده شد پی دیدار اندر آن مشهدی که رؤیت اوست
مقبره خانوادگی و آرامگاه میرزا امین التجار مشهدی مدفن امین التجار مشهدی از بزرگترین بازرگانان سبزوار در دوره قاجاریه میباشد.
برخی کلمات و اصطلاحات مشهدی، به همراه معنی آنها را در زیر مشاهده میکنید:
میرزا احمد شاملو فرزند محمد حسین شاملو از خوشنویسان سده سیزدهم و اوایل دوره قاجار است. از او آثاری با امضاء«احمد بن محمد حسین شاملو مشهدی» وجود دارد. با اینکه در خوشنویسی خط نسخ شهرت یافته، خط نستعلیق را خوش و شکسته نستعلیق را عالی مینوشته است. او خوشنویس محمد علی میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار و استاد خط او بود.
و چون به سبب اختلاف روزگار و حدوث غارت و تاراج مرّة بعد اولی و کرّة بعد اخری،احوال میهنه چنان گشته بود که از آثار شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز جز تربتی و مشهدی قایم نبود، بجد وجهد فراوان از آن مطلوب اندکی بدست میآمد و از هر جانبی پراکنده چیزکی یافته میشد، و آنچ در خاطر بود به سبب بلاها و مشقت فراموش گشته و در حجاب شغلنی الشعیر عن الشعر بمانده، و نیز مدت عمر شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز هزارماه بوده است که مبلغ آن هشتاد و سه سال و چهار ماه بوده است، چنانک بر لفظ مبارک او رفته است، در مجلس وداع، کی ایشان را هزار ماه تمام شد و ورای هزار شمار نباشد و چگونه این مدت را ضبط توان کرد یا مراقبت آن چگونه صورت بندد، و این خود محال باشد و از جملۀ ناممکنات که جملگی اقوّال و افعال و حرکات و سکنات شخصی در مدت عمر او نقل توان کرد.
بسمل این مشهدیم فرصت دیگر کجاست یک دو نفس مهلت است داد تپیدن دهیم
سید احمد مشهدی از سادات حسینی مشهد بود که برای تحصیل خط از مشهد به هرات رفت و به خدمت میر علی هروی رسید و جندی نگذشت که سرآمد شاگردان او شد. پس از تصرف کوتاه مدت هرات به دست شیبانیها چون میرعلی را به بخارا کوچ دادند وی هم به دنبال استاد عازم آن دیار شد. میگویند پیاده تا بخارا راه پیمود و در آنجا نیز مدتی شاگردی استاد کرد.
مشهد آل مشهد روضهٔ رضوان بود این چنین خوش مشهدی در خطهٔ ماهان بود
ابراهیم میرزا به فارسی و ترکی شعر میسرود و نمونههای گوناگون از سرودههای او را تذکرهنویسان نقل کردهاند. دیوان کامل اشعار او را پس از قتلش، توسط دخترش گوهر شاد خانم گرد آوری شد. نسخهای نفیس از این دیوان به خط جمال مشهدی از خوشنویسان آن عصر، در کتابخانه کاخ گلستان موجود است که در ۹۸۹ ه.ق یعنی ۵ سال پس از کشته شدن شاعر کتابت شدهاست.
ز دیگر طرف مشهدی رزمجوی سپاهی فراوان بهمراه اوی
بر سر ره مشهدی بود آن شاه هم پدر هم مادرش آنجایگاه