مشروع

معنی کلمه مشروع در لغت نامه دهخدا

مشروع. [ م َ ] ( ع ص ) آغازکرده شده. ( ناظم الاطباء ). || روا و جایز و مطابق شرع ، موافق شرع. ( ناظم الاطباء ). راست و درست و آنچه شرع روا دارد. ( از اقرب الموارد ). ما اظهره الشرع من غیر ندب و لا ایجاب. ( تعریفات ). آنچه که بر طبق احکام شرع مجاز باشد. قانونی ، مقابل ممنوع و نامشروع : متابعت هوا سنت متبوع و ضایع گردانیدن احکام خرد طریق مشروع. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 56 ). || ( اِ ) یک قسم پارچه آمیخته از ابریشم و پنبه که نمازگزاردن با آن روا و جایز است. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مشروع در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) جایز، روا، سازگار یا مطابق با شرع ، شرعی .

معنی کلمه مشروع در فرهنگ عمید

آنچه مطابق شرع باشد و شرع آن را روا و جایز بداند.

معنی کلمه مشروع در فرهنگ فارسی

آنچه مطابق شرع باشدوشرع آنرا رواوجایزبداند
( اسم ) آنچه موافق شرع باشد چیزی که طبق شرع جایز باشد .

معنی کلمه مشروع در فرهنگستان زبان و ادب

{legitimate} [جامعه شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] آنچه از مشروعیت برخوردار باشد

معنی کلمه مشروع در ویکی واژه

legittimo
جایز، روا، سازگار یا مطابق با شرع، شرعی.

جملاتی از کاربرد کلمه مشروع

آورده‌اند که حسن و حسین رضی الله عنهما شخصی را دیدند -در حالت طفلی- که وضو کژ می‌ساخت و نامشروع، خواستند که او را به طریق احسن وضو تعلیم دهند. آمدند برِ او که «این مرا می‌گوید که تو وضوی کژ می‌سازی، هر دو پیش تو وضو سازیم بنگر که از هر دو، وضوی کی مشروع است؟» هر دو پیش او وضو ساختند، گفت «ای فرزندان، وضوی شما سخت مشروع است و راست است و نیکو‌ست، وضوی منِ مسکین کژ بوده است». چندانکه مهمان بیش شود خانه را بزرگتر کنند و آرایش بیشتر شود و طعام بیش سازند. نمی‌بینی که چون طفلک را قدک او کوچک است اندیشهٔ او نیز که مهمان است لایق خانه قالب اوست غیر شیر و دایه نمی‌داند و چون بزرگتر شد مهمانان اندیشه‌ها افزون شوند از عقل و ادراک و تمیز و غیره؛ خانه بزرگتر گردد و چون مهمانان عشق آیند در خانه نگنجند و خانه را ویران کنند و از نو عمارت‌ها سازند، پرده‌های پادشاه و بردابرد پادشاه و لشکر و حشم او در خانهٔ او نگنجد و آن پرده‌ها لایق این در نباشد. آن چنان حشم بی‌حد را مقام بی‌حد می‌باید و آن پرده‌ها را چون درآویزند همه روشنایی‌ها دهد و حجاب‌ها بردارد و پنهان‌ها آشکار گردد. به خلاف پرده‌های این عالم که حجاب می‌افزاید این پرده بعکس آن پرده‌هاست.
حرام‌ نیست به دینِ حکیم خمر بیار حکیم خود نکند هیچ کار نا مشروع
پس ظاهر شد که سعى در مال دنیا غفلت و حسرت و ندامت است و با این همه آزارها و صدمات، بمصداق آیه‌ى: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ، در آخرت هم حساب باشد و آنچه را وارث بخلاف شرع و طرق نامشروع جمع نموده او را جواب باید گفت و عقاب و عذاب باید کشید.
مهر ورزیدن این ماهوشان عین خطاست باده ای نوش که کیفش نبود نامشروع
و گفته‌اند ذکر عصا در آیت اشارت است بسیاست شرعی، کقوله ع لا ترفع عصاک عن اهلک و عرب گوید شقّ فلان العصا اذا خرج عن السیاسة المشروعة. و حجر اشارتست به بنی اسرائیل از آنک رب العالمین دلهای ایشان با سنگ برابر کرد و گفت فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً یعنی که موسی خواست تا بنی اسرائیل را با هم آرد و ایشان را بر راه استقامت دارد، مداوایی طلب کرد. از بهر ایشان که بهمگان برسد هم عالم را و هم جاهل را، و ایشان را فایده دهد بر عموم همچنانک باران فایده دهد بر عموم بقعتها را هم آبادان و هم غیر آن. رب العالمین موسی را گفت ایشان را بتازیانه شریعت سیاست کن و بر علم و عمل دار، آن علم و عمل که جمله ارکان اسلام و ایمان بدان باز گردد، و آن دوازده خصلت است، که مصطفی ع در آن خبر معروف بیان کرد، شش خصلت از آن بناء اسلامست: یکی اقرار بوحدانیت اللَّه، دیگر اثبات نبوت مصطفی سدیگر نماز کردن، چهارم زکاة دادن، پنجم روزه داشتن، ششم حج کردن. و شش خصلت از آن بناء ایمان است: یکی ایمان دادن باللّه جل جلاله، دیگر ایمان بفرشتگان سدیگر ایمان بکتابهای خداوند، چهارم برسولان وی، پنجم بروز قیامت، ششم ایمان بقدر، آن دوازده چشمه که درین آیت گفت اشارتست باین دوازده رکن که بناء اسلام و ایمان است و اللَّه اعلم.
به صومت جمله اعضا را ز نامشروع شد مانع ولیکن صوم دل آمد ز منع یاد رحمانش
تو عمل نامشروع نموده‌یى و از باب خیانت برآمده‌یى و مباشرت با غیر پدرم هیچ کرده‌یى؟.
در سال ۱۸۳۷ بدهی‌های پوشکین بسیار افزایش پیدا کرد. از طرف دیگر شایع شده بود که همسرش رابطه نامشروع با یکی از افسران فرانسوی به نام جرج دانتس دارد.
قوله تعالی: ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی‌ شَرِیعَةٍ ای بعد اختلاف اهل الکتاب جعلناک یا محمد علی طریقة و منهج مِنَ الْأَمْرِ ای من الدین و قیل علی ملّة مشروعة من امرنا الذی امرناه من قبلک من رسلنا و قیل من الامر الذی انت بصدده.
تو دانی اینکه بزرگان این دیار از شعر چنان رمند که زاهد ز فعل نامشروع