مشرع
معنی کلمه مشرع در فرهنگ معین
معنی کلمه مشرع در فرهنگ عمید
۲. جای آب خوردن.
معنی کلمه مشرع در فرهنگ فارسی
معنی کلمه مشرع در ویکی واژه
جای نوشیدن آب.
مشار
جملاتی از کاربرد کلمه مشرع
تراست مشرع جودی که در موارد ان سحاب گوهر پاش از حساب ورّادست
مشرعی که ز لا حول او بوادی هول ز دار شرع نمودست دیو فتنه فرار
یکی را گاو فربه تن، دویم را آلت سختن سیم را چرخ تیرافکن چهارم مشرع الحیتان
دل وافیت شرع را مشرع کف کافیت جود را منهاج
در چمن بلبل دلسوخته را بی رخ گل دل بمنبع نرود میل بمشرع نکشد
گفت « باری آب ده از مکرعه » گفت « آخر نیست جو یا مشرعه »
ان المحبین الذی احبهم عذب الزلال لهم ورق المشرع
لقد نلت من جدواه کل مغبة الی ان حوانی مشرع الخضر ارتع
چو کبکی خرامنده بر گرد مشرب چون سروی روان گشته بر طرف مشرع
تری مکة الدنیا بها کعبة الهدی یصاد المنی من زمزمالفصل مشرع