مشخ
معنی کلمه مشخ در فرهنگ معین
معنی کلمه مشخ در ویکی واژه
مشق، اعم از چیز نوشتن بسیار، کارهای دیگر.
جملاتی از کاربرد کلمه مشخ
تا پشت و روی کار مشخص کنند، کاش روی ترا و آینه را روبرو کنند
من دیده ام آن را که مکانی نیست مشخص از بسکه لطیف است از آن نیست مشخص
غم مخور قصاب فردا در صراط المستقیم هرچه هست از مظهرِ مظهر مشخص میشود
بعد از علی امام مشخص حسن بود بعد از حسن حسین بود در جهان علم
زهی وجود سخاوت مشخص از کف تو چنانچه ذات بصورت ، چنانچه شخص بنام
تصدیق ز دل می طلبد صاحب دیوان اثبات به اقرار زبان نیست مشخص
من ز لعل یار گویم خضر ز آب زندگی این تفاوت در لب کوثر مشخص میشود
مقامی هست بهر قطب مختص که آن بر واصلین نبود مشخص
عزیز مصرم اما در فرامشخانه چاهم گل خورشیدم اما بر کنار طاق نسیانم
از آن خبرش نیست کسی را که به یک آن دل بست به چیزی که دو آن نیست مشخص