مشجب

معنی کلمه مشجب در لغت نامه دهخدا

مشجب. [ م ِ ج َ ] ( ع اِ ) دارچوب که جامه بر وی اندازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دارچوب که جامه بر وی اندازند و خیک آب آویزان کنند. ( ناظم الاطباء ). سه پایه. ( دهار ) :
بیرم سبز برفکنده بلند
شاخ او کرده بسدین مشجب.فرخی.
مشجب. [ م ُ ش َج ْ ج َ ] ( ع ص ) گستاخ و بی ادب در خوراک. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

معنی کلمه مشجب در فرهنگ معین

(مِ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) دار، چوب که بر آن جامه اندازند.

معنی کلمه مشجب در فرهنگ فارسی

گستاخ و بی ادب در خوراک

معنی کلمه مشجب در ویکی واژه

دار، چوب که بر آن جامه اندازند.
مِ شْ جَ بْ
دارچوب
جارختي
چنگك لباس
چوب رختي
چوب رخت
رخت آويز
انگليسي: Hanger

جملاتی از کاربرد کلمه مشجب

بیرم سبز بر فکنده بلند شاخ او کرده بسدین مشجب
، وقال (ص): «علّق السّوط حیث یراه اهل البیت»، و عن اسماء بنت ابی بکر، قالت: کنت رابعة اربع نسوة عند الزبیر بن العوام، فاذا غضب علی احدینا ضربها بعود المشجب حتّی یکسره علیها.