معنی کلمه مشبه در لغت نامه دهخدا
گشت لاله ز خون دیده رخم
شد بنفشه ز زخم دست برم.مسعودسعد.گاه ممکن است یکی از طرفین تشبیه هیأتی باشد مرکب از اجزاء حسیه که اجزاء آن محسوس و موجود باشند. ولی هیأت ترکیبی در خارج وقوع نیابد و این را تشبیه خیالی گویند، مانند:
هوا چو بیشه الماس گردد از شمشیر
زمین چو پیکر مفلوج گردد از زلزال.عمعق.مراد از عقلی آن است که به هیچ یک از حواس محسوس نباشد، مثل تشبیه خرد به جان در این بیت :
خرد همچو جان است زی هوشیار
خرد را چنین خوارمایه مدار.
گاه از طرفین تشبیه یکی عقلی و دیگری حسی است ، مانند:
اندیشه به رفتن سمندت ماند
خورشید به همت بلندت ماند.ازرقی.به تقسیم دیگر طرفین تشبیه یا هر دو مفردند، مثل :
زمین بر سان خون آلود دیبا
هوا بر سان مشک اندود مشتی.دقیقی.و یا هر دو مرکب اند، یعنی هیأت حاصل از چند جزء دیگر تشبیه میشود، مانند:
عنان بر گردن سرخش فکنده
چو دو مار سیه بر شاخ چندن.منوچهری.و یا مختلفند، مثل تشبیه خورشید به خون آلوده دزدی که سر از مکمن برآرد در این بیت از منوچهری :
سر از البرز برزد قرص خورشید
چو خون آلوده دزدی سر ز مکمن.( از آئین سخن تألیف صفا ص 33 ).و رجوع به تشبیه شود.
|| مشکل شده و مبهم و نامعلوم. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || مشوش. درهم. ( از ناظم الاطباء ).
مشبه. [ م ُ ب ِه ْ ] ( ع ص ) مانندشونده. ج ، مشبهین.
مشبه. [ م ُ ش َب ْ ب ِه ْ ] ( ع ص ) تشبیه کننده. رجوع به تشبیه شود.