مشافهه

معنی کلمه مشافهه در لغت نامه دهخدا

( مشافهةً ) مشافهةً. [ م ُف َ هََ تَن ْ ] ( ع ق ) سخن رویاروئی. ( از ناظم الاطباء ) : و وقوع تطلیقات منکوحات مواجهةً و مشافهةً بر زبان راندند. ( تاریخ غازانی چ کارل یان ص 54 ). و مستدعیات خود را بدون واسطه مشافهةً عرض و پادشاهان سابق هر گونه خدمتی و رجوعی به ضرابخانه می داشته اند. ( تذکرة الملوک ص 21 ). قاعده آن است که هر کس مشافهةً از پادشاه شنیده باشد. ( تذکرة الملوک ص 30 ).
مشافهه. [ م ُ ف َ / ف ِ هََ / هَِ ] ( از ع ، اِمص ) مشافهت. گفتگوی. سخن گفتن رویاروی : دیگر روز به مشافهه در این معنی سخن گفتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 397 ). و برفت و راست نیامد تا امیر او را بخواند و به مشافهه دلگرم کرد چنین حالها می بود و فترات می افتاد. ( تاریخ بیهقی ص 614 ). چنانکه تمامی احوال ازروز ولادت تا این ساعت که عز مشافهه ما یافته است در آن بیاید. ( کلیله و دمنه ). میعاد کرد که فردا به خدمت برسد و به مشافهه عذر تقصیر بخواهد و به قضای حق خدمت قیام نماید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 158 ). و رجوع به مدخل قبل شود. || ( اِ ) درشاهدهای ذیل به معنی نکاتی است درباره امری که شفاهی بیان شده ، سپس منشی یا منشیان دیوان آن را به تحریر درآورده برای شخص مورد نظر ارسال می داشتند، چنانکه مسعود به ابوالقاسم حصیری : یا اخی... می اندیشم که باشد از تو حدیث برادر پرسند اینک جواب آنچه تو را باید در این مشافهه فرمودیم نبشتن تا تو بدانی که سخن بر چه نمط باید گفت... امروز کار ملک به واجبی قرار بر ما گرفته است و برادر به دست ما اندر وحال وی به روزگار حیات پدر ما این بوده است که در این مشافهه باز نموده آمده است. و چون بر این مشافهه واقف گردد به حکم خرد تمام... دانیم که ما را معذور دارد... اگر حاجت نیاید به عرضه کردن این مشافهه که حدیث برادر ما و عقد در آن است و نگاه با وی نکنند یله باید کرد این مشافهه را و پس اگر اندر این باب سخنی رود اینک جوابهای جزم است در این مشافهه... ( تاریخ بیهقی چ ادیب صص 213-217 ). و استادم نامه و دو مشافهه نبشت در این باب. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 194 ).

معنی کلمه مشافهه در فرهنگ معین

(مُ فَ هَ ) [ ع .مشافهة ] (مص ل . ) رو در روی سخن گفتن .

معنی کلمه مشافهه در فرهنگ عمید

با هم گفتگو کردن، روبه رو سخن گفتن.

معنی کلمه مشافهه در فرهنگ فارسی

باهم گفتگوکردن، روباروسخن گفتن
( مصدر ) ۱ - گفتگو کردن با یکدیگر بروبرو سخن گفتن . ۲ - روبروشدن . ۳- ( اسم ) گفتگوی روبا روی . یابه مشافهه . روباروی سخن گفتن : متظمان بی حجابی بمشافهه گفتندی و شنودندی ....
سخن روباروئی

معنی کلمه مشافهه در ویکی واژه

مشافهة
رو در روی سخن گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه مشافهه

و دیگر روز چون بار بگسست، خواجه بدیوان خویش رفت و بوسهل بدیوان‌ عرض. و من بدیوان رسالت خالی بنشستم و نامه‌ها بتعجیل برفت تا مردم و اسباب بوسهل بمرو و زوزن و نشابور و غور و هرات و بادغیس و غزنین فروگیرند . چون این نامه‌ها برفت، فرمان امیر رسید بخواجه بر زبان ابو الحسن کودیانی ندیم که «نامه‌ها در آن باب که دی با خواجه گفته آمده بود بمشافهه‌، باطراف گسیل کردند و سواران مسرع رفتند. خواجه کار آن مرد تمام کند.» خواجه بزرگ بوسهل را بخواند با نایبان دیوان عرض و شمارها بخواست از آن لشکر و خالی کرد و بدان مشغول شدند.
نه جای گفت و شنیدست حضرت خواجه تو خود مشافهه بی زحمت بنان برسان
مشافهه به همه وقت بهتر از ماضی معاینه به همه حال بهتر از اخبار
خوش آن زمان که مرا گوید ای فلان چونی کند مشافهه به من حدیث گوید باز
آن که چون به صحبت کسی بد مبتلا شود، مجاملت و مدارا می کند تا برهد و با وی درشتی نکند مشافهه. ابن عباس می گوید در معنی این آیت که«ویدروون برالحسنه السیئه» که فحش را به سلام و مدارا مقابله کنید. و عایشه می گوید، «مردی دستوری خواست تا به نزدیک رسول (ص) درآید. گفت، «دستوری دهید که بد مردی است در میان قوم خویش» چون درآمد چندان مراعات و مردمی کرد مر ورا که پنداشتم که او را نزدیک وی منزلتی بزرگ است. چون بیرون شد گفتم، «گفتی بد مرد است و مراعات کردی». گفت، «یا عایشه بدترین مردمان نزد خدای تعالی در قیامت کسی است که از بیم شر وی را مراعات کنند». و در خبر است که هرچه بدان عرض خویش از زبان بدگویان نگاه داری، آن صدقه باشد و ابوالسدرا رحمهم الله گوید که بسیار کس است که ما در روی وی می خندیم و دل ما او را لعنت می کند.
اگر حسود نگوید که تو سبکروحی خرد مشافهه گوید که او گران جان است
«اگر حاجت نیاید بعرض کردن این مشافهه که حدیث برادر ما و عقد در آن است، و نگاه با وی نکنند، یله‌ باید کرد این مشافهه را. و پس اگر اندرین باب سخنی رود، اینک جوابهای جزم است درین مشافهه، عرض کنی‌ تا مقرّر گردد، و آنچه ترا باید گفت- که شاهد همه حالها بوده‌ای و هیچ چیز بر تو پوشیده نیست- بگویی، تا درین باب البتّه هیچ سخن گفته نیاید، ان شاء اللّه عزّوجلّ.»
گر باده (با) مشافهه دوستان خوش است جای چمانه بر چمن بوستان خوش است