معنی کلمه مشارکت در لغت نامه دهخدا
- مشارکت دادن ؛ انبازی دادن. شرکت دادن. شریک ساختن : قیصر گفت... تو را چون جیب روزگار به انواع اصطناع مشحون گردانم و در ملک و حکومت مشارکت و... دهم. ( سلجوقنامه ظهیری چ خاور ص 26 ).
- مشارکت داشتن ؛ شریک بودن و انبازی داشتن. ( ناظم الاطباء ).
- مشارکت کردن ؛ انبازی کردن و شراکت کردن. ( ناظم الاطباء ).
|| همسری و همجنسی. || هم خویی. || هم شکلی. ( ناظم الاطباء ).
مشارکة. [ م ُ رَ ک َ ] ( ع مص ) انبازی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). با یکدیگر انبازی کردن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). با کسی انبازی کردن. ( زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ). شارکت فلاناً مشارکة و شراکا؛ شریک فلان گردیدم من. ( از ناظم الاطباء ).