معنی کلمه مسیح در لغت نامه دهخدا
مسیح. [ م َ ] ( اِخ ) نام دجال بدان جهت که شوم و نافرجام است یا نیمه روی آن ممسوح که چشم و ابرو ندارد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مِسّیح. ( منتهی الارب ). لقب دجال بدان جهت که دروغگوی است و یک چشم و یک ابرو ندارد. ( آنندراج ) ( غیاث ). دجال. ( دهار ). رجوع به دجال شود.
مسیح. [ م َ ] ( اِخ ) نام حضرت عیسی ( ع ) بدان جهت که متبرک آفریده شده. ( ناظم الاطباء ).لقب حضرت عیسی علیه السلام ، زیرا که آن حضرت دوست حق بودند و از باعث تجرد اکثر به سیر و گشت می بودند. ( آنندراج ) ( غیاث ). عیسی علیه السلام. ( دهار ). لقب حضرت عیسی است که یکی از پیغمبران بنی اسرائیل است. موافق کتب عهد عتیق هر پادشاه یهود مسیح بود یعنی وقت نشستن بر تخت به دست پیغمبر کاهن بزرگ زمان خود روغن مالی میشده و انبیاء بنی اسرائیل پیش گوئی کرده بودند که مسیح ( پادشاه ) بزرگی از یهود خواهد برخاست که باعث نجات ایشان خواهد شد. ایشان حضرت عیسی را برای این قبول نکردند که شاه نبود و به دست پیغمبر یا کاهنی روغن مالی نشده بود و فلسطین را هم از دست رومیها آزاد نکرد، مقصود از پیش گوئی انبیاء، پادشاه باطن و نجات دهنده روح مؤمنین بوده که صفت یک پیغمبر است و یهود شاه ظاهری فهمیدند. ( فرهنگ نظام ). عیسی ( ع ) به مسیح ملقب گشته ، زیرا که از برای خدمت و فدا معین قرار داده شده است. ( قاموس کتاب مقدس ). این کلمه و کلمه مسیحا در تورات به پادشاهان و پیغامبران و هر کس که رسالتی از غیب داشته اطلاق میشده و در میان عیسویان وقتی مسیح یا مسیحا گویند مراد عیسی بن مریم است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مسیح کلمه ای است مأخوذ از عبری «ماشیاخ » به معنی منجی و نجات دهنده و آمدنش به ملت یهودوعده داده شده است و به عقیده عیسویان همان حضرت عیسی ( ع ) است. ( از دائرة المعارف کیه ). مؤلفان اسلام در اصل کلمه مسیح اختلاف بسیار دارند. فیروزآبادی ( متوفی به سال 816 هَ.ق. ) صاحب قاموس در این موضوع 56 قول را در کتاب «بصائر ذوی التمییز فی لطایف الکتاب العزیز» نقل کرده گوید: در اشتقاق مسیح اختلاف است و بعضی آن را سریانی و اصلش را «مشیحا» دانسته اند و عرب آن را معرب کرده است.