مسکون

معنی کلمه مسکون در لغت نامه دهخدا

مسکون. [ م َ ] ( ع ص ) آرمیده. ( آنندراج ). آرام کرده شده و تسلی داده شده. ( ناظم الاطباء ). آرام گرفته.
- مسکون شدن ؛ آرام کرده شدن. خشنودکرده شدن. تسلی داده شدن. ( ناظم الاطباء ).
|| مسکون الی روایته ، در اصطلاح درایه مثل صالح الحدیث است. || منزل کرده شده و سکنی شده. ( ناظم الاطباء ). باسکنه. که کسانی در آن ساکن باشند. جاداده شده. محل سکونت.
- مسکون شدن ؛ سکنه یافتن. دارای ساکن و باشنده گردیدن. محل سکونت گردیدن : انحاء مملکت که به خطوات اقدام جائره خراب وبائر گشته بود به یمن اعتنا و استعمار او معمور و مسکون شده. ( المعجم چ دانشگاه تهران ص 11 ).
- مسکون گردیدن ( گشتن ) ؛ مسکون شدن. سکنه پیدا کردن. محل سکونت گشتن : اراضی آن نواحی از میامن آن خیر جاری معمور و مسکون گردد. ( ظفرنامه یزدی ج 2 صص 386-387 ).
|| آباد و معمور. ( ناظم الاطباء ). آبادان. عامر.
- ربع مسکون ؛ آن قسمت از کره زمین که معمور و آباد است و قابل سکنای نوع بشر است. ( ناظم الاطباء ). چهار یک سطح کره زمین که آن را آب فرانگرفته است و حیوان بری در آن سکونت دارد. و رجوع به مدخل ربع مسکون شود.
مسکون و مسکونةدر کتاب مقدس به معانی ذیل به کار رفته است : 1- بودن اهالی در محلی. 2- دنیا. 3- زمین. 4- طوایف زمین. 5- مملکت رومیان. 6- اهالی بلاد مقدسه و حوالی آن. ( از قاموس کتاب مقدس ).
مسکون. [ م َ ] ( اِخ ) یکی از سه دهستان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. و محدود است از شمال به دهستان ده بکری ، از مغرب به دهستان امجزاز، از جنوب به جلگه جیرفت و از مغرب به بخش ساردوئیه. آب آن از رودخانه سقدر، قنوات و چشمه ها تأمین می شود. این دهستان از 117 قریه بزرگ و کوچک و چندین مزرعه تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3600 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
مسکون. [م َ ] ( اِخ ) ده مرکز دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت ، واقع در 4هزارگزی جنوب خاوری مسکون و یک هزارگزی راه شوسه بم به سبزواران. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
مسکون. [ م َ ] ( اِخ ) ( محمدآباد ) ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

معنی کلمه مسکون در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - جا داده شده ، سکنی شده . ۲ - آرام کرده شده .

معنی کلمه مسکون در فرهنگ عمید

۱. جا داده شده، سکنی داده شده.
۲. قابل سکونت، دارای ساکن یا ساکنان.

معنی کلمه مسکون در فرهنگ فارسی

یکی از سه دهستان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت استان هشتم . این دهستان در شمال جلگه جیرفت واقع است . کوهستانی سردسیر . آب از رودخانه . محصول : غلات لبنیات کرک و میوه . صنایع دستی : قالیبافی . این دهستان ۱۱۷ ده دارد. جمعیت آن ۳۶٠٠ تن میباشد .
جاگرفته شده، جاداده شده، سکنی شده
( اسم ) جا داده شده سکنی شده محل سکونت .
دهی در شهرستان جیزفت

معنی کلمه مسکون در ویکی واژه

جا داده شده، سکنی شده.
آرام کرده شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مسکون

به چار صفه میخانه شد گدا ساکن فزون به کوکبه از شاه ربع مسکون است
از شاه جهان زمانه ممنون بادا عدلش معمار ربع مسکون بادا
نه کربلا به وجود تو رشگ فردوس است! ز نسبت تو بهشت است عرصه مسکون
مُنهیان ربع مسکون ز آبروی عدل تو فتنه را پنجاه‌ساله نان در انبان یافته
فر مانروای عالم مقصود نسل آدم جمشید هفت کشور دارای ربع مسکون
ال عالم یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان ابین واقع شده‌است.
از تراکم غبار موکب تو حصن سکان ربع مسکون باد
الزیارة (به عربی: الزیارة ) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان حما واقع شده‌است.
ربع مسکون سر آن داشت که دریاگردد خاکش از تف هوا آب شود سرتاسر
به قصر جسم درآرند باز هودج روح سوار قالب بار دگر شود مسکون
جهان پناها،سال نوت همایون باد کمال عدل تو معمار ربع مسکون باد
آق‌گونی یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان مهماندوست واقع شده‌است. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، آق‌گونی ۳۱ نفر جمعیت دارد.
ال فسیراه یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان صنعا واقع شده‌است.
کشتی ست در آب ربع مسکون تو تیری و بادبانت گردون
الموقر (به عربی: الموقر) یک منطقهٔ مسکونی در اردن است که در امان واقع شده‌است.