مسکر

مسکر

معنی کلمه مسکر در لغت نامه دهخدا

مسکر. [ م ُ ک ِ ] ( ع ص ) آنچه سبب سکر و مستی شود. ( از اقرب الموارد ). چیزی که نوشیدنش مستی آورد. مست گرداننده. ( آنندراج ). هرچه که نشئه و مستی آرد.( غیاث ). مستی دهنده. مستی آور. مست کننده :
اینت مسکر حرام کرد چو خوک
وآنت گفتا بجوش و پر کن طاس.ناصرخسرو.نماند از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد. ( گلستان سعدی ).
مسکر. [ م ُ س َک ْ ک َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تسکیر. رجوع به تسکیر شود. || مخمور. ( از اقرب الموارد ). خمارزده و مست. ( منتهی الارب ). || مجازاً به عنوان تأکید در غضب به کار رود. ( ازیادداشت مرحوم دهخدا ). سخت خشمناک چنانکه نداند چه میگوید و چه میکند: قال احمدبن سعید مؤدب بن المعتز :... فلما اتصل الخبر بی ، جلست فی منزلی غضباناً مسکراً. ( معجم الادباء چ مارگلیوث ج 1 ص 133 ).

معنی کلمه مسکر در فرهنگ معین

(مُ کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مستی آور.

معنی کلمه مسکر در فرهنگ عمید

چیزی که سکر و مستی بیاورد، مستی آور.

معنی کلمه مسکر در فرهنگ فارسی

چیزی که سکرومستی بیاوردمانندشراب وعرق وامثال آنها
( اسم ) چیزی که نوشیدنش مستی آورد مانند : شراب عرق و جز آن .

معنی کلمه مسکر در دانشنامه عمومی

مسکر یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان مکه واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه مسکر

مرا مسکراتی به تخصیص هست نه از شیرۀ رز ز جامِ الست
چون نزاری والهی مستی بباید لامحال تا برون آرد مقاماتِ چنین از مسکرات
حلاوت سخن من کجا نبات کجا که شور بر همه عالم ز مسکرات من است
از بس که در میانه مردم مسکر مم جایم همیشه هست به پهلوی میهمان
عاشق الحق مسکر الارواح منقذ الروح من ید الاشباح
ترتیب مسکرات محال است اگر حسود نقضی کند مرا چه تفاوت که را غم است
عجبا بانی لست شارب مسکر واظل من سکر الهوی مخمورا
کی شود هشیار بر خم‌خانه‌های مسکرات عقل را هر لحظه بر نامش براتی دیگرست
چون تو فقیه خشکی و مسکر نمیخوری دستار تو همیشه چرا بر سر خم است
همچو مجنونی دگر در مسکرات الوجدِ نجد گر ندید ستی بیا مسکین نزاری را ببین