مسه. [ م ُس ْ س َ / س ِ ] ( اِ ) به اصطلاح زرگران قسمی از چکش است. ( فرهنگ نظام ). - مسه آغو ؛ چکشی است که کف آن محدب است. ( فرهنگ نظام ). - مسه چهارسو ؛ چکش چهارپهلو است. ( فرهنگ نظام ). - مسه هوله ؛ قسمی از چکش چهارپهلو است. ( فرهنگ نظام ).
معنی کلمه مسه در فرهنگ معین
(مَ سِّ ) (اِ. ) قسمی چکش که زرگران به کار برند.
آغو چکشی است که کف آن محدب است .
چهارسو چکشی است چهار پهلو.
هوله (حوله ) قسمی چکش .
معنی کلمه مسه در فرهنگ فارسی
( اسم ) قسمی چکش که زرگران بکار برند یامسه آغو . چکشی است که کف آن محدب است . یا مسه چهارسو . چکشی است چهارپهلو . یا مسه هوله ( حوله ) . قسمی چکش .
معنی کلمه مسه در دانشنامه عمومی
مسه ( به عربی: مسة ) یک منطقهٔ مسکونی در لیبی است که در استان جبل الاخضر واقع شده است.
معنی کلمه مسه در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَسَّهُ: به او رسید - با او تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معنای تماس گرفتن دو چیز با یکدیگر است) ریشه کلمه: مسس (۶۱ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه مسه
هر که دیده فروغ شمسه تو دیده بر آفتاب نگشوده
آنکس که یکی مسهل و داروی تو خوردست مانند فرشته نشود هرگز بیمار
این شه خورشید رای ماه رایت را نگر نعل خنگش شمسه ی ایوان کیوان آمده
در درم ریزی و دُر پاشی و سیم افشانی شمسهٔ شاخ شکوفه ید بیضا دارد
تا نسوزد قدسیان را پر فروغ شمسه اش در میان فراش صنع افراخت نیلی سایبان
مسهلها عموماً قویتر از ملیّنها هستند. ملیّنها در غلظتِ بالا میتوانند بهعنوان مسهل بهکار برده شوند.
خواری و دونی مسها بر ملا گر نباشد کی نماید کیمیا
هر سحر نقاش قدرت شمسهای از زر ناب بر سر لوح زمرد آشکارا میکند
همه دشت از آن نعره لرزه گرفت که شمسه از آن نعره شد در شگفت
المنةالله که بر من همه سودا شد سهل به فر تو ازین خوردن مسهل
کو مسهل حکمتی که این تیره دلان چون خال سفید، عیب هندستانند